کلمه جو
صفحه اصلی

imperial


معنی : همایونی، همایون، عالی، با عظمت، مجلل، با شکوه، امپراتوری، شاهنشاهی
معانی دیگر : وابسته به کشور امپراتوری، مقتدر، قدرقدرت، توانمند، آمرانه، فرمان گونه، تحکم آمیز، عظیم، سترگ، بسیار بزرگ، ممتاز، نخبه، زبده، شاهانه، وابسته به امپراتور یا همسر او، شهشهانه، شهریاری، سلطنتی، ملوکانه، وابسته به کشورهای مشترک المنافع بریتانیا و اوزان و سنجه های قانونی آن سرزمین ها، سرباز یا هوادار امپراتوران مقدس رومی، امپراتوری خواه، کاغذ قطع 23 در 31 اینچ (انگلیس: 22 در 30 اینچ)، ریش بزی (سبیل و ریش روی چانه)، پادشاهی

انگلیسی به فارسی

امپراتوری، همایونی، شاهنشاهی، با شکوه، مجلل، با عظمت، عالی، همایون


شاهنشاهی، پادشاهی، امپراتوری، با عظمت، (مجازا) عالی، با شکوه، مجلل، همایون، همایونی


انگلیسی به انگلیسی

• small pointed beard; gold coin formerly minted in russia
pertaining to an emperor or his empire; regal, royal; imperious; fit for an emperor
imperial means belonging or relating to an empire, emperor, or empress.
the imperial system of measurement uses miles, feet and inches, pounds and ounces, and gallons and pints.

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to an empire or its ruler.
مشابه: royal

(2) تعریف: designating or characterizing the authority of a sovereign state over colonies or dependencies.

(3) تعریف: like an emperor in authority; imperious.

(4) تعریف: suitable to the ruler of an empire.
مشابه: royal
اسم ( noun )
• : تعریف: a designation indicating exceptional size or quality, as applied to various articles or units of measure.
اسم ( noun )
• : تعریف: a small, pointed beard grown on the lower lip and chin.
اسم ( noun )
• : تعریف: a gold coin formerly minted in Russia worth ten, and later fifteen, rubles.

مترادف و متضاد

همایونی (اسم)
imperial, royal

همایون (صفت)
august, imperial

عالی (صفت)
superior, super, great, fine, top, high-toned, high, grand, brave, gallant, beautiful, splendid, exquisite, excellent, superb, capital, immense, spiffy, imperial, magnificent, nobby, supreme, outstanding, superlative, swank, elevated, lofty, famous, copacetic, top-hole, remarkable, topping, high-grade, sublime, exalted, first-rate, unrivaled, palmary, ripping, wally, whizbang, whizzbang

با عظمت (صفت)
big, imperial, majestic

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

امپراتوری (صفت)
imperial

شاهنشاهی (صفت)
imperial

جملات نمونه

1. the imperial army
ارتش امپراتوری

2. the imperial palace
کاخ شاهنشاهی

3. with imperial generosity
با سخاوتی شاهانه

4. he spoke in an imperial tone
با لحنی آمرانه حرف می زد.

5. the dazzling pomp of the imperial court
شکوه خیره کننده ی دربار امپراطوری

6. An imperial gallon, used in Britain, is equal to 4546 cubic centimetres.
[ترجمه ترگمان]یک گالن سلطنتی که در بریتانیا مورد استفاده قرار می گیرد برابر با ۴۵۴۶ متر مکعب است
[ترجمه گوگل]گالن امپراتوری، که در بریتانیا استفاده می شود، برابر با 4546 سانتی متر مکعب است

7. The Prince Imperial passed away last night.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده آندره دیشب فوت کرد
[ترجمه گوگل]شاهزاده امپریال شب گذشته را سپری کرد

8. How many imperial inches are there in one metric centimetre? — Naught point three nine three seven inches.
[ترجمه ترگمان]چند اینچی که در یک سانتیمتر ضخامت دارند چند اینچ وجود دارد؟ تا الان دیگه چیزی نشده - سه و هفت اینچ -
[ترجمه گوگل]چند سانتیمتر امپریالیستی در یک سانتی متر وجود دارد؟ - بدون نقطه سه نه سه هفت اینچ

9. The recipe is given in both metric and imperial measures.
[ترجمه ترگمان]دستور پخت در هر دو معیار متریک و امپریالیستی داده می شود
[ترجمه گوگل]دستور العمل در هر دو اندازه و امپریالیستی داده شده است

10. The boffins of Imperial College in London think they may have found a solution.
[ترجمه ترگمان]The کالج سلطنتی در لندن فکر می کنند که ممکن است یک راه حل پیدا کرده باشند
[ترجمه گوگل]Boffins کالج امپریال در لندن فکر می کنند که ممکن است یک راه حل را پیدا کرده اند

11. Imperial units have in many cases been replaced by metric ones in Britain.
[ترجمه ترگمان]واحدهای امپراتوری در بسیاری از موارد با معیارهای متریک در بریتانیا جایگزین شده اند
[ترجمه گوگل]واحدهای امپریالیستی در بسیاری از موارد در انگلیس جایگزین متریک شده اند

12. The glittering ceremony conjured up images of Russia's imperial past.
[ترجمه ترگمان]مراسم درخشان، تصاویر گذشته امپراطوری روسیه را برپا ساخته بود
[ترجمه گوگل]مراسم پر زرق و برق تصاویری از گذشته امپریالیستی روسیه را به تصویر کشیده است

13. The imperial gallon is not the same size as the US one.
[ترجمه ترگمان]هر گالن امپراطوری به اندازه ایالات متحده نیست
[ترجمه گوگل]گالن امپراتوری همان اندازه آمریکا نیست

14. The Japanese Imperial family patronises the Japanese Art Association.
[ترجمه ترگمان]خانواده سلطنتی ژاپن انجمن هنری ژاپن را جشن گرفتند
[ترجمه گوگل]خانواده امپریال ژاپنی از انجمن هنری ژاپن حمایت می کنند

15. One litre is equal to 76 imperial pints.
[ترجمه ترگمان]یک لیتر به ۷۶ پیمانه شباهت دارد
[ترجمه گوگل]یک لیتر برابر 76 پنتای امپراتوری است

16. Can you conjure up a picture of the imperial life in ancient Egypt?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید تصویری از زندگی امپراطوری در مصر باستان را به نمایش بگذارید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تصویری از زندگی امپریالیستی در مصر باستان ایجاد کنید؟

the imperial palace

کاخ شاهنشاهی


the imperial army

ارتش امپراتوری


He spoke in an imperial tone.

با لحنی آمرانه حرف می‌زد.


with imperial generosity

با سخاوتی شاهانه


پیشنهاد کاربران

استعماری
Imperialist. . . . . استعمارگر

نوعی رنگ قرمز

درباری

واحد ایمپریال

باشکوه
مجلل
سلطنتی
پادشاهی

سلطنتی، امپریال

Imperial واحد اندازه گیری miles رو شامل میشه.
Metric هم واحد اندازه گیری km رو شامل میشه.

سلطنتی

امپراطوری


کلمات دیگر: