کلمه جو
صفحه اصلی

headway


معنی : سرعت، پیشرفت، بلندی طاق
معانی دیگر : پیشروی، جلوروی، حرکت به جلو، میزان پیشرفت کشتی، بجلو، پیشرفت، بلندی طاق، سرعت، پیشروی

انگلیسی به فارسی

پیشرفت ،میزان پیشرفت کشتی ،بلندی طاق


پیشرفت، بلندی طاق، سرعت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: progress in a forward direction.
مشابه: progress

- Our boat could make little headway against the strong current.
[ترجمه ترگمان] قایق ما می تواند پیشرفت کوچکی در برابر جریان قوی داشته باشد
[ترجمه گوگل] قایق ما می تواند در برابر جریان قوی حرکت کند

(2) تعریف: progress toward some goal.
مشابه: progress

- He is making headway in his studies.
[ترجمه ترگمان] او در مطالعات خود پیشرفت کرده است
[ترجمه گوگل] او در مطالعات خود پیشرفت می کند
اسم ( noun )
• : تعریف: the clear space between the head and a ceiling, arch, or top of a doorway; headroom.

• progress, advance
if you make headway, you make progress towards achieving something.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] فاصله بین وسایل نقلیه

مترادف و متضاد

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

بلندی طاق (اسم)
headway

progress


Synonyms: advance, advancement, anabasis, ground, improvement, increase, march, proficiency, progression, promotion, way


Antonyms: block, hindrance, stoppage


جملات نمونه

1. much headway has recently been made in fighting illiteracy
در پیکار با بی سوادی اخیرا پیشرفت زیادی حاصل شده است.

2. our ship made slow headway
کشتی ما به آهستگی جلو می رفت.

3. The ship could make no headway against the strong wind.
[ترجمه ترگمان]کشتی قادر به حرکت در برابر باد شدید نبود
[ترجمه گوگل]کشتی نمی تواند در برابر باد قوی حرکت کند

4. Foreign firms have made little headway in the U. S. market.
[ترجمه ترگمان]شرکت های خارجی در ایالات متحده پیشرفت اندکی داشته اند اس بازار
[ترجمه گوگل]شرکت های خارجی در بازار اوراق بهادار کمی پیشرفت کرده اند

5. The ship made little headway in the storm.
[ترجمه ترگمان]کشتی در طوفان پیشرفت چندانی نداشت
[ترجمه گوگل]کشتی در جریان طوفان پیشرفت کمی داشت

6. Stormy weather stopped the ship from making headway.
[ترجمه ترگمان]آب و هوا کشتی را از پیشروی باز می داشت
[ترجمه گوگل]آب و هوا طوفانی کشتی را متوقف ساخت تا پیشرفت کند

7. The boat made slow headway against the tide.
[ترجمه ترگمان]قایق به کندی در برابر جزر و مد حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]قایق به سرعت پیشرفت کند

8. We are making little headway with the negotiations.
[ترجمه ترگمان]ما در حال پیشرفت کمی با این مذاکرات هستیم
[ترجمه گوگل]ما با مذاکرات در حال پیشرفت هستیم

9. She has made remarkable headway in her writing skills.
[ترجمه ترگمان]او پیشرفت قابل توجهی در مهارت های نوشتاری او داشته است
[ترجمه گوگل]او پیشرفت قابل توجهی در مهارت های نوشتن خود کرده است

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. Some headway has been made towards restoring the balance of power.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت هایی در زمینه احیای تعادل قدرت صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]برخی از پیشرفت ها در راستای بازگرداندن تعادل قدرت صورت گرفته است

12. Are we making any headway in encouraging our partners to share domestic responsibilities?
[ترجمه ترگمان]آیا ما هیچ پیشرفتی در تشویق شرکای خود برای به اشتراک گذاشتن مسئولیت های داخلی داریم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما در حال پیشرفت در تشویق شرکای ما برای به اشتراک گذاشتن مسئولیت های داخلی هستیم؟

13. To put that off, she needed to make headway that would be noticed in the real world.
[ترجمه ترگمان]برای خاموش کردن آن، باید پیشرفت کند که در دنیای واقعی مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]برای قرار دادن آن، او نیاز به پیشرفت دارد که در دنیای واقعی متوجه خواهد شد

14. But vintners made headway last year with the publication of new federal dietary guidelines that for the first time described those benefits.
[ترجمه ترگمان]اما vintners در سال گذشته با انتشار دستورالعمل های جدید رژیم غذایی که برای اولین بار این مزایا را توصیف کرد، پیشرفت کرد
[ترجمه گوگل]اما نانوایی ها سال گذشته با انتشار رهنمودهای جدید رژیم غذایی فدرال که برای اولین بار این مزایا را توضیح داد، پیشرفت های خود را پیش گرفتند

15. The trouble is that small boats make headway a lot faster than big governments.
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که قایق های کوچک سریع تر از دولت های بزرگ پیشروی می کنند
[ترجمه گوگل]مشکل این است که قایق های کوچک سریعتر از دولت های بزرگ پیشرفت می کنند

Our ship made slow headway.

کشتی ما به آهستگی جلو می‌رفت.


Much headway has recently been made in fighting illiteracy.

در پیکار با بی‌سوادی اخیراً پیشرفت زیادی حاصل شده است.


پیشنهاد کاربران

معیاری برای اندازه گیری فاصله یا زمان 2 وسیله نقلیه

در رشته راه سازی به فاصله زمانی بین دو اتوموبیل در حال حرکت گفته میشود.

پیشرفت کردن, make headway
move forward or make progress especially in a difficult situation
WHO, meanwhile, praised nations efforts in handling the pandemic.

موفقیت

headway ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: جلورَوی
تعریف: حرکتِ شناور به طرف جلو


کلمات دیگر: