1. our jubilation was short-lived as once again the patient's condition worsened
شادی ما زیاد طول نکشید چون وضع بیمار دوباره رو به وخامت گذاشت.
2. their jubilation lasted until dawn
جشن و سرور آنها تا پگاه طول کشید.
3. The goal was greeted by jubilation from the home fans.
[ترجمه ترگمان]هدف، جشن و شادی هواداران خانگی بود
[ترجمه گوگل]هدف از طرفداران خانه جشن گرفته شد
4. His resignation was greeted by jubilation on the streets of Sofia.
[ترجمه ترگمان]استعفای او در خیابان های صوفیه مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه گوگل]استعفای او در خیابان های صوفیه با تبریک به سر می برد
5. There were scenes of jubilation among her supporters.
[ترجمه ترگمان]در بین طرفدارانش صحنه هایی از شادمانی وجود داشت
[ترجمه گوگل]در میان طرفدارانش صحنه هایی از تبعید وجود داشت
6. There was jubilation that a local team had come first.
[ترجمه ترگمان]شادی و شادی وجود داشت که یک تیم محلی زودتر آمده بود
[ترجمه گوگل]جالب بود که یک تیم محلی برای اولین بار آمده بود
7. They went wild with jubilation as they paid homage to the local boy who made President.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حالی که به پسری که رئیس جمهور می شد، ادای احترام می کردند، از شادی خارج شدند
[ترجمه گوگل]آنها با تمجید وحشیانه رفتند، چون به پسر محلی که رییس جمهور شد، احترام می گذاشت
8. During a day of extraordinary jubilation, more than 100,000 people poured through the increasingly open border to the West.
[ترجمه ترگمان]در طی یک روز شادمانی فوق العاده، بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر از طریق مرز باز به سمت غرب سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]طی یک روز عید غرور، بیش از 100،000 نفر از طریق مرز فزاینده باز به غرب ریختند
9. Shouts of jubilation rose from the crowd.
[ترجمه ترگمان]فریاد شادی از میان جمعیت برخاست
[ترجمه گوگل]فریاد کشیدن از جمعیت خوشحال شد
10. Jubilation! Huge sighs of relief.
[ترجمه ترگمان]! Jubilation - - - - - - - اهی عظیم از آسودگی
[ترجمه گوگل]جشن گرفتن آسم بزرگ از تسکین دهنده است
11. The whole Divine Land was a scene of jubilation.
[ترجمه ترگمان]تمام سرزمین الهی صحنه ای از شادمانی بود
[ترجمه گوگل]کل سرزمین الهی صحنه ای از تبریک بود
12. He writes: Watching the jubilation in Kenmore Square felt oddly uncomfortable, as if bin Laden had managed to brutalize all of us just a little.
[ترجمه ترگمان]او می نویسد: تماشای شادمانی در میدان Kenmore به طرز عجیبی ناراحت کننده بود، گویی که بن لادن توانسته بود همه ما را کمی آرام کند
[ترجمه گوگل]او می نویسد: تماشای جشن در میدان کنmore به طرز عجیبی ناراحت کننده بود، به طوری که بن لادن توانست همه ما را فقط کمی بیرحماند
13. Whereas we met this week in jubilation, with our cameras on throughout, that first meeting was private, small and low-key.
[ترجمه ترگمان]در حالی که ما این هفته را با شادمانی ملاقات کردیم، با دوربین های ما در تمام طول، اولین نشست خصوصی، کوچک و کم نور بود
[ترجمه گوگل]در حالی که ما در این جشن با دوربین های ما در سراسر جشن ملاقات کردیم، اولین نشست خصوصی، کوچک و کم کلید بود
14. There was, of course, jubilation in the Ferrari camp and rightfully so.
[ترجمه ترگمان]البته، در اردوگاه فراری و به حق هم چنین بود
[ترجمه گوگل]البته، در اردوگاه فراری، عروسی بود و به همین ترتیب