کلمه جو
صفحه اصلی

juicy


معنی : ابدار، باطراوت، بارانی، شاداب، پر اب، شیرهدار
معانی دیگر : (میوه و سبزی و غیره) آبدار، (عامیانه) جالب، گیرا، پرآب و تاب، (عامیانه) پرنان و آب، پرسود

انگلیسی به فارسی

ابدار، شیره دار، شاداب، پراب، بارانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: juicier, juiciest
مشتقات: juicily (adv.), juiciness (n.)
(1) تعریف: having a great amount of juice; succulent.
متضاد: dry

(2) تعریف: interesting for gossip, often because of a somewhat scandalous nature; titillating.
متضاد: dull

- a juicy rumor
[ترجمه ترگمان] یک شایعه آبدار
[ترجمه گوگل] یک شایعه شاد

• filled with juice, containing juice; sensational, scandalous; profitable
a fruit or other food that is juicy has a lot of juice in it.
juicy also means interesting or exciting, or containing scandal; an informal use.

مترادف و متضاد

ابدار (صفت)
rude, lush, aqueous, juicy, succulent, hydrous, watery, humid

باطراوت (صفت)
clean, fresh, juicy

بارانی (صفت)
juicy, wet, drippy, rainy, pluvial

شاداب (صفت)
floriferous, lush, juicy, succulent

پر اب (صفت)
ripe, lush, juicy, watery, having high water level

شیره دار (صفت)
juicy

moist


Synonyms: dank, dewy, dripping, humid, liquid, luscious, lush, mellow, oily, oozy, pulpy, sappy, saturated, sauced, slippery, slushy, soaked, sodden, succulent, syrupy, viscid, watery, wet


Antonyms: dry


exciting, interesting


Synonyms: colorful, fascinating, intriguing, piquant, provocative, racy, risqué, sensational, spicy, suggestive, tantalizing, vivid


Antonyms: unexciting, uninteresting


جملات نمونه

1. juicy peaches
هلوهای آبدار

2. a juicy contract
قرارداد پردرآمد

3. a juicy story
داستان پرآب و تاب

4. The pineapple was sweet and juicy.
[ترجمه ترگمان]آناناس شیرین و آبدار بود
[ترجمه گوگل]آناناس شیرین و آبدار بود

5. Want to hear a juicy bit of news?
[ترجمه ترگمان]میخوای یه کم خبر تازه بشنوی؟
[ترجمه گوگل]میخواهید کمی کمی از اخبار بشنوید؟

6. There's nothing better than a nice juicy peach!
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بهتر از یک هلو آبدار نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بهتر از یک هلو آبدار خوب نیست!

7. She bit into a ripe juicy pear.
[ترجمه ترگمان]یک گلابی پخته و آبدار را گاز گرفت
[ترجمه گوگل]او به یک گلابی آبدار رسیده است

8. The birds come searching for juicy worms and grubs.
[ترجمه ترگمان]پرندگان به دنبال کرم های درشت و کرم grubs می گردند
[ترجمه گوگل]پرندگان برای کرم های آبدار و گربها جستجو می کنند

9. This sugar cane is quite a sweet and juicy.
[ترجمه ترگمان]این نیشکر قند خیلی شیرین و آبدار است
[ترجمه گوگل]این قند نوشابه کاملا شیرین و آبدار است

10. I've got some juicy gossip for you.
[ترجمه ترگمان]چند تا خبر آبدار برایت دارم
[ترجمه گوگل]من برخی از شایعات شاداب برای شما دارم

11. I want all the juicy details.
[ترجمه ترگمان] من همه جزئیات آبدار رو میخوام
[ترجمه گوگل]من تمام جزئیات آبدار را می خواهم

12. Tell me all the juicy details!
[ترجمه ترگمان]تمام جزئیات آبدار را برایم بگو!
[ترجمه گوگل]تمام جزئیات آبدار را به من بگو!

13. I've got some really juicy gossip for you.
[ترجمه ترگمان]یه شایعه خیلی آبدار برات دارم
[ترجمه گوگل]من بعضی از شایعات واقعا شاد برای شما دارم

14. Do you want to hear some juicy gossip ?
[ترجمه ترگمان]می خواهی چند تا شایعه آبدار بشنوی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید شنیده های شگفت انگیزی را بشنوید؟

15. She told me all the juicy details.
[ترجمه ترگمان] اون همه جزئیات آبدار رو بهم گفت
[ترجمه گوگل]او به من تمام جزئیات آبدار را به من گفت

16. The flesh of the peach was sweet and juicy.
[ترجمه ترگمان]گوشت هلو شیرین و آبدار بود
[ترجمه گوگل]گوشت هلو شیرین و آبدار بود

juicy peaches

هلوهای آبدار


a juicy story

داستان پرآب و تاب


a juicy contract

قرارداد پردرآمد


پیشنهاد کاربران

شاداب. شیره دار پر آب آبدار

اطلاعات مهم و شوکه کننده ( خصوصا در مورد رفتارهای جنسی مردم )

● آبدار
● دست اول، اطلاعات مهم ( مخصوصا در مورد زندگی شخص )
● مَشتی، باحال ( معمولا در مورد کار وو حرفه )
● پرسود، به قول خودمون "تُپُل" یعنی کاری کی پول توشه

دست اول و تازه ( در مورد شایعه )

آبدار

succulent=

آبدار ، سولو، طراوت ، شاداب

juicy ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: آبدار 2
تعریف: ویژگی مادۀ غذایی ای که در بافت آن آب فراوانی وجود دارد


کلمات دیگر: