1. You can imprison my body but not my mind.
[ترجمه امیرمحمد] شما میتونید جسممو زندانی کنید اما ذهنمو نه
[ترجمه ترگمان]تو می تونی بدن منو زندانی کنی اما ذهن من نیست
[ترجمه گوگل]شما می توانید بدن خود را زندانی کنید، اما ذهن من نیست
2. No Baron Munchausen would have dared to imprison his saga within the limits of a tall tale.
[ترجمه ترگمان]هیچ بارن Munchausen جرات نمی کرد saga را در محدوده یک داستان بلند زندانی کند
[ترجمه گوگل]هیچ بارون مانچواسن جرأت نمیکرد که حماسه خود را در محدوده یک داستان بلند بالا ببرد
3. For example Imprison, Banish and Assassinate.
[ترجمه ترگمان]مثلا Imprison، Banish و assassinate
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، زندان، زور و تسخیر
4. To imprison his princes at will, That he might teach his elders wisdom.
[ترجمه ترگمان]که princes را در آن زندانی کند تا به بزرگ ترها یاد بدهد
[ترجمه گوگل]او را به اراده خود را به زندانبانان محکوم کنید تا بتواند حکمت بزرگان خود را تدریس کند
5. They won't imprison him for a first offence.
[ترجمه ترگمان]برای اولین جرم او را زندانی نخواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها او را برای اولین بار مجازات نمی کنند
6. Offer by bank, pay network imprison interface routine installation websites pay the function online.
[ترجمه ترگمان]به بانک پیشنهاد دهید، یک وب سایت نصب روتین را به صورت آنلاین دریافت کنید و وب سایت را به صورت آنلاین پرداخت کنید
[ترجمه گوگل]ارائه شده توسط بانک، پرداخت وجه شبکه نصب و راه اندازی داخلی شبکه پرداخت تابع آنلاین
7. In order to arrest and temporarily imprison criminal suspects, the police have taken effective measures.
[ترجمه ترگمان]به منظور دستگیری و بازداشت موقت مظنونان مجرم، پلیس اقدامات موثری انجام داده است
[ترجمه گوگل]پلیس به منظور دستگیری و موقتا مظنونین جنایی را به زندان انداخته است
8. Mantis Imprison – the mantis will channel - stun - lock the player that is Imprison Marked.
[ترجمه ترگمان]Mantis Imprison - آخوندک در این کار پخش کننده را قفل خواهند کرد که قابل ملاحظه است
[ترجمه گوگل]Mantis Imprison - مانتیس کانال - عصبانی می شود - بازیکن که ممنوعیت زندان است را قفل می کند
9. Indeed the church would imprison Galileo Galilei, an Italian astronomer, for advocating the sun-centred model of the universe a century later.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت کلیسا Galilei گالیله، ستاره شناس ایتالیایی، را به خاطر طرفداری از مدل خورشید محور جهان یک قرن بعد زندانی می کرد
[ترجمه گوگل]در واقع کلیسا گالیله گالیله، یک ستاره شناس ایتالیایی را به خاطر حمایت از مدل خورشید مرکز جهان، یک قرن بعد زندانی خواهد کرد
10. Imprison me all the life, tattoo on my body, regardless the life how to transmigrate, you still could find me. . .
[ترجمه ترگمان]تمام زندگی، روی بدنم، روی بدنم، بدون توجه به زندگی که چطور کوچ کنم، تو هنوز می تونی منو پیدا کنی …
[ترجمه گوگل]تمام زندگیتان را به زندان انداختن، خال کوبی بر بدن من، بدون توجه به زندگی چگونه می توان انتقال یافت، شما هنوز هم می توانید مرا پیدا کنید
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. I will not imprison members of the same party in the same cell block, let alone the same cell.
[ترجمه ترگمان]من اعضای یک گروه یک سان را در همان بلوک سلول زندانی نمی کنم، چه برسد به همان سلول
[ترجمه گوگل]من اعضای همان حزب را در همان بلوک سلولی زندانی نمی کنم، بجز همان سلول
13. Attempting to imprison, exile or execute an important character runs the risk of a civil war.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای زندانی کردن، تبعید یا اعدام یک شخصیت مهم، خطر جنگ داخلی را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]تلاش برای زندانی کردن، تبعید کردن و یا اجرای یک شخصیت مهم، خطر جنگ داخلی است
14. Being too cowardly to imprison him, Oedipus let him join the Argive army.
[ترجمه ترگمان]و از اینکه او را زندانی کنند خیلی ترسو بودند که او را زندانی کنند و به ارتش Argive ملحق شوند
[ترجمه گوگل]او بیش از حد مخوف او را به زندان انداخته است، او را به ارتش اروگن پیوست
15. Tort of keeping someone imprison wrongfully.
[ترجمه ترگمان]Tort کسی که به اشتباه اون را زندانی کرده
[ترجمه گوگل]محرمانه نگه داشتن کسی که به اشتباه زندانی است