1. impenetrable matter
ماده ی غیرقابل نفوذ
2. an impenetrable defensive barrier
مانع دفاعی غیرقابل عبور
3. an impenetrable dilemma
معمای حل نشدنی
4. an impenetrable heart
قلبی سخت
5. an impenetrable jungle
جنگل گذرناپذیر
6. an impenetrable shield
سپر رخنه ناپذیر
7. the child speaks in an impenetrable language
کودک به زبان غیرقابل فهم خودش حرف می زند.
8. we begged him but he was impenetrable
به او التماس کردیم ولی گوشش بدهکار نبود.
9. I find his style somewhat impenetrable.
[ترجمه ترگمان] سبک اون تا حدی نفوذناپذیر - ه
[ترجمه گوگل]سبک او تا حدودی غیر قابل قبول است
10. The fortifications of the castle were massive and impenetrable.
[ترجمه ترگمان]استحکامات قلعه عظیم و نفوذناپذیر بود
[ترجمه گوگل]استقرار قلعه عظیم و غیر قابل نفوذ بود
11. Just a short time ago the forest was impenetrable . . . and safe.
[ترجمه ترگمان]فقط چند دقیقه پیش جنگل نفوذناپذیر و امن بود
[ترجمه گوگل]فقط یک بار دیگر جنگل غیر قابل نفوذ بود و امن است
12. They stared silently at the impenetrable curtain surrounding the ship, and each face was tense with anxiety.
[ترجمه ترگمان]خاموش به پرده نفوذناپذیر کشتی خیره شدند و چهره هر یک از اضطراب منقبض شد
[ترجمه گوگل]آنها در سکوت در پردهای غیر قابل نفوذ اطراف کشتی خیره شدند و هر چهره با اضطراب شدید بود
13. Valerie's views on Gerald were impenetrable.
[ترجمه ترگمان]نظرات والری روی جرالد نفوذ ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]دیدگاه والری در مورد جرالد غیر قابل نفوذ بود
14. Feminist organizations and the media appeared almost impenetrable to us.
[ترجمه ترگمان]سازمان های فمینیستی و رسانه ها برای ما تقریبا نفوذناپذیر به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]سازمان های فمینیستی و رسانه ها برای ما غیر قابل قبول بود
15. Their bushes form an impenetrable hedge.
[ترجمه ترگمان]بوته های آن ها یک پرچین نفوذ ناپذیر تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]بوته های آنها یک حجاب غیر قابل نفوذ است