صفحه اصلی
immix
معنی
: در هم امیختن، امیزش یافتن
معانی دیگر
: (کاملا) آمیختن، در آمیختن
بستن
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
انگلیسی به فارسی
در همامیختن، آمیزش یافتن
جا خوردن، در هم امیختن، امیزش یافتن
انگلیسی به انگلیسی
• mix, combine, blend, mingle
مترادف و متضاد
در هم امیختن
(فعل)
immingle, conjugate, interlace, intermix, immix
امیزش یافتن
(فعل)
immix
کلمات دیگر: