کلمه جو
صفحه اصلی

inbreathe


معنی : در کشیدن، استنشاق کردن، دمیدن، ملهم کردن، تنفس کردن
معانی دیگر : رجوع شود به:، (نادر) inhale، فرو بردن

انگلیسی به فارسی

دمیدن، (مجازا) ملهم کردن، در کشیدن، استنشاق کردن، فرو بردن، تنفس کردن


inbreathe، دمیدن، ملهم کردن، در کشیدن، استنشاق کردن، تنفس کردن


انگلیسی به انگلیسی

• breathe in, inhale; inspire

مترادف و متضاد

در کشیدن (فعل)
absorb, imbibe, inbreathe

استنشاق کردن (فعل)
inbreathe, aspire, breathe, inhale, inspire

دمیدن (فعل)
inbreathe, bop, blow, insufflate, respire

ملهم کردن (فعل)
inbreathe, imbue

تنفس کردن (فعل)
inbreathe, recess, inhale, respire


کلمات دیگر: