کلمه جو
صفحه اصلی

hapless


معنی : بی چاره
معانی دیگر : نگون بخت، بدبخت، فلک زده، بینوا

انگلیسی به فارسی

بیچاره


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: haplessly (adv.), haplessness (n.)
• : تعریف: not favored by chance; unlucky; unfortunate.
مترادف: jinxed, luckless, unfortunate, unlucky
متضاد: lucky
مشابه: cursed, ill-fated, poor, star-crossed, unhappy

- He was a hapless fellow whose schemes never seemed to work out.
[ترجمه ترگمان] او یک مرد بیچاره بود که هیچ وقت به نظر نمی رسید که این نقشه عملی باشد
[ترجمه گوگل] او یک مرد بی رحم بود که برنامه هایش هرگز به نظر نمی رسید

• unfortunate, unlucky, ill-fated
a hapless person is unlucky; a literary word.

مترادف و متضاد

Antonyms: fortuitous, fortunate, lucky, well-off


بی چاره (صفت)
forlorn, poor, shiftless, destitute, desperate, hapless, helpless, incurable, wretched

unfortunate


Synonyms: behind the eightball, cursed, hexed, ill-fated, ill-starred, infelicitous, jinxed, jonah, loser, luckless, miserable, poor fish, sad sack, snakebit, star-crossed, unhappy, unlucky, untoward, voodooed, woeful, wretched


جملات نمونه

a hapless mother with four orphaned children

مادر سیه روزگار با چهار طفل یتیم


1. a hapless mother with four orphaned children
مادر سیه روزگار با چهار طفل یتیم

2. This hapless creature had never experienced a moment of pleasure.
[ترجمه ترگمان]این موجود بیچاره هرگز یک لحظه لذت را تجربه نکرده بود
[ترجمه گوگل]این موجود بی دست و پا هیچ لحظه ای از لذت را تجربه نکرد

3. The hapless passengers were stranded at the airport for three days.
[ترجمه ترگمان]این مسافران نگون بخت به مدت سه روز در فرودگاه به گل مانده بودند
[ترجمه گوگل]مسافران بی رحمانه در سه روز در فرودگاه بودند

4. Many children are hapless victims of this war.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان قربانیان نگون بخت این جنگ هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان قربانیان بی رحمانه این جنگ هستند

5. All of them were hapless victims of this hurricane.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها قربانیان بیچاره این طوفان بودند
[ترجمه گوگل]همه آنها قربانیان ناامید کننده این طوفان بودند

6. Some were lost by hapless temps.
[ترجمه ترگمان] بعضی از آدمای بیچاره گم شدن
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها با سرعت ناامید شده بودند

7. The hapless Sidney Barnett was found guilty of assault and severely reprimanded by the court.
[ترجمه ترگمان]سیدنی بارنت hapless بدبخت در مورد حمله مجرم شناخته شد و به شدت توسط دادگاه مورد توبیخ قرار گرفت
[ترجمه گوگل]سیدنی بارالت بی رحم به اتهام تجاوز و مجازات توسط دادگاه محکوم شد

8. The hapless governor, who had vainly tried to uphold the sultan's authority, was beheaded by the janissaries in 180
[ترجمه ترگمان]فرماندار نگون بخت که به عبث کوشیده بود قدرت سلطان را حفظ کند، در ۱۸۰ میلادی توسط the بریده شد
[ترجمه گوگل]فرماندار بیچاره، که بیهوده تلاش کرده بود که قدرت سلطان را حفظ کند، توسط جانیساری ها در 180

9. Several hapless hikers got caught in the snowstorm.
[ترجمه ترگمان]چندین کوهنورد دیگر در برف و بوران گیر افتادند
[ترجمه گوگل]چند نفر از مسافران بی رحمانه در برف گیر افتاده بودند

10. Or, in keeping with theme week, the hapless Wile E. . Coyote in futile pursuit of the Roadrunner.
[ترجمه ترگمان]یا، با نگاه داشتن در هفته تم، the Wile hapless، به طور بی هوده به دنبال the
[ترجمه گوگل]یا، با توجه به هفته تم، Wile E بی رحمانه کویوت در جستجوی بی هدف Roadrunner

11. The hapless matador eventually managed to leave the arena under heavy police protection; the fate of the bull was not documented.
[ترجمه ترگمان]The نگون بخت در نهایت توانست عرصه را تحت حمایت پلیس سنگین رها کند؛ سرنوشت این گاو ثبت نشد
[ترجمه گوگل]ماتادور بی رحمانه در نهایت موفق به ترک عرصه تحت حفاظت پلیس شدید شد سرنوشت گاو ثبت نشده است

12. It's like those alien stories where hapless travellers are beamed up by future scientists from other worlds.
[ترجمه ترگمان]مثل این داستان های فضایی است که مسافران بی نوا توسط دانشمندان آینده از دنیاهای دیگر می درخشند
[ترجمه گوگل]این مثل داستانهای بیگانه است که در آن مسافران بی رحمانه توسط دانشمندان آینده از دنیای دیگر شنیده می شوند

13. Just as hapless as the plundering Norse overlord he'd been playing for the past few weeks!
[ترجمه ترگمان]درست مثل غارت overlord Norse Norse، او چند هفته گذشته مشغول بازی بود!
[ترجمه گوگل]درست همانطور که بی رحم به عنوان سرپرست Norse غارت او برای چند هفته گذشته بازی کرده است!

14. All went through him, and the hapless McCann, theoretically marking him, was out of his depth.
[ترجمه ترگمان]همه از او گذشتند، و مکن پیر بیچاره که از لحاظ نظری او را علامت گذاری کرده بود، از اعماق وجودش خارج شد
[ترجمه گوگل]همه از طریق او رفتند، و McCann بی رحمانه، که از لحاظ تئوری او علامت گذاری شده بود، از عمق او خارج بود

پیشنهاد کاربران

دَرمانده

نا امید

مستمند
بی نوا

ill - starred, ill - fated, unlucky and, usually unhappy, deserving of pity luckless, unfortunate, lacking good fortune


پریشان روزگار

بیچاره
درمانده
بدبخت
فلک زده


کلمات دیگر: