کلمه جو
صفحه اصلی

impulsion


معنی : ضربت، انگیزه انی، دژ انگیز
معانی دیگر : پیش رانش، هل، درون رانش، نیروی پیش رانش، رجوع شود به: impetus

انگلیسی به فارسی

انگیزه انی، دژ انگیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of impelling or the state of being impelled.

(2) تعریف: that which impels; impetus; incitement.
مشابه: dynamic

(3) تعریف: motion or a tendency to move caused by an impelling force or influence.

• thrust, push; impetus, movement caused by a push or thrust; impulse, sudden whim or desire
an impulsion to do something is a strong desire to do it, usually a desire that you cannot control; a literary word.

مترادف و متضاد

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

انگیزه انی (اسم)
impulsion

دژ انگیز (اسم)
impulsion

جملات نمونه

1. These are rhythm, balance and impulsion.
[ترجمه ترگمان]این ها عبارتند از: ریتم، تعادل و تعادل
[ترجمه گوگل]اینها ریتم، تعادل و تحرک هستند

2. The degree of the animal's impulsion made the movement appear to be both fast and slow at the same time.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که میزان بقای حیوانات در این حرکت هم سریع و هم آهسته باشد
[ترجمه گوگل]درجه تحرک حیوانات به نظر می رسد که در یک زمان، حرکت سریع و آهسته باشد

3. Don't lose your conscience because of the temporary impulsion.
[ترجمه ترگمان]وجدان تو را از دست نده به خاطر این انگیزه آنی آنی
[ترجمه گوگل]وجدان خود را از دست ندادن به دلیل تحریم موقت از دست ندهید

4. Impulsion is, therefore, seen only in those paces that have a period of suspension.
[ترجمه ترگمان]به همین جهت است که فقط در آن قدمی که دوره of می گذرد، دیده می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، امتداد تنها در آن شیبهایی دیده میشود که دوره تعلیق دارند

5. Reverie and impulsion in the balneary can inundate every audience completely.
[ترجمه ترگمان]reverie و impulsion ها در the می توانند همه حضار را به طور کامل پر کنند
[ترجمه گوگل]آزار و اذیت و تحریک در ناخودآگاه می تواند به طور کامل به مخاطب نفوذ کند

6. This impulsion tool uses a high speed on-off valve to control to-and-fro motion of the distributing oil valve core, which impels the cylinder rod to-and-fro motion to form impulsion.
[ترجمه ترگمان]این ابزار impulsion از یک حرکت با سرعت بالا برای کنترل حرکت به جلو و جلو حرکت هسته شیر روغن استفاده می کند، که این حرکت میله سیلندر را به جلو می اندازد تا impulsion را شکل دهد
[ترجمه گوگل]این ابزار تحرک از یک سوپاپ با سرعت بالا برای کنترل حرکت به جلو و عقب از هسته دریچه ی توزیع روغن استفاده می کند که باعث می شود حرکت سیلندر به حرکت در جهت حرکت به سمت جلو و به شکل امپدانس انجام شود

7. Seeking after spirit is the impulsion of development of art.
[ترجمه ترگمان]گشتن به دنبال روح هنر توسعه هنر است
[ترجمه گوگل]دنبال کردن روح، تحریک توسعه هنر است

8. Conclusion: The gastric algesia impulsion are mainly conducted by sympathetic afferent nerve.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: The algesia gastric عمدتا توسط عصب برنده همدردی هدایت می شوند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تحریک آلژینی معده عمدتا توسط عصب اعصاب سمپاتیک انجام می شود

9. Oven lid with air impulsion could make material - loading and guide - roller cleaning convenient.
[ترجمه ترگمان]در کوره در فر با هوای آزاد می تواند بارگیری مواد و راهنما را مناسب کند
[ترجمه گوگل]درب کوره با امواج هوا می تواند مواد را بارگیری و راهنمای - تمیز کردن غلتک مناسب است

10. Under the impulsion of its screw the " Resolute'sailed down the Thames.
[ترجمه ترگمان]در زیر the پیچ آن، \"Resolute\" از رودخانه تیمز به حرکت درآمد
[ترجمه گوگل]تحت ضربه ناشی از پیچ آن 'Resolute' به پایین Thames فرستاده شد

11. CONCLUSION: The bending, torsion, compression and impulsion decrease in the osteoporotic models after ovariectomy, which indicates that the bone fiber strength and toughness reduce after osteoporosis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: خم کردن، پیچش، فشرده سازی و کاهش impulsion در مدل های osteoporotic بعد از ovariectomy، که نشان می دهد که استحکام و استحکام استخوان پس از پوکی استخوان کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: کاهش خمش، چرخش، فشرده سازی و کاهش ضربان قلب در مدل های پوکی استخوان پس از تخمدان، نشان دهنده قدرت و چقرمگی فیبر استخوان بعد از پوکی استخوان است

12. There were three forms: somnambulate, wandering impulsion and dream impulsion, which created a mythological realm and affected later poets thoughts of writing lyrics greatly.
[ترجمه ترگمان]سه شکل وجود داشت: somnambulate، impulsion سرگردان و رویاهای رویایی، که یک قلمرو اسطوره ای را خلق کرد و بعدها اندیشه های شاعران را از نوشتن متن به شدت تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]سه شکل وجود داشت: انعطاف پذیری، تحریک سرگردان و امپراطوری رویایی، که یک قلمرو اسطوره ای ایجاد می کرد و شعرای بعد از شاعران را به شدت تحت تاثیر قرار می داد

13. I felt the impulsion to ask her to stay.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که باید از او خواهش کنم که بماند
[ترجمه گوگل]احساس ناخوشایندی داشتم که از او بخواهم بمانم

14. Piaffe must always be animated by a lively impulsion and characterised by a perfect balance.
[ترجمه ترگمان]Piaffe باید همواره با یک impulsion سرزنده و با تعادل کامل به هیجان آمده باشند
[ترجمه گوگل]Piaffe همیشه باید توسط یک تحریک پر جنب و جوش متحرک و با تعادل کامل مشخص شود

15. Then I had an impulsion to jump off the mountain.
[ترجمه ترگمان] بعدش یه انگیزه برای پریدن از کوه داشتم
[ترجمه گوگل]سپس من نا امید شدم به پریدن از کوه

پیشنهاد کاربران

تکانش. . . براساس کتاب اثر مرکب اثر دارن هاردی

انگیزش، تحریک


کلمات دیگر: