1. europe, where several languages jostle each other
اروپا که در آن چندین زبان با هم سایش دارند.
2. a novel good enough to jostle with the others in the market
رمان خوبی که می توانست در بازار با دیگر رمان ها رقابت کند
3. he wished to be away from the hustle and jostle of the bazaar
او آرزو می کرد که از سر و صدا و ازدحام بازار به دور باشد.
4. Don't jostle against me!
[ترجمه ترگمان]به من تنه نزن!
[ترجمه گوگل]با من حرف نزن
5. Satisfaction and horror jostle for position on his face.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت ناگهانی و وحشتناک برای موقعیت در صورت او
[ترجمه گوگل]رضایت و ترسناک برای موقعیت در چهره اش
6. Discarded sodden matches and joint stubs jostle around in the pan and urine seeps into the sole of my shoe.
[ترجمه ترگمان]matches خیس و stubs مفصل در ماهی تابه به هم تنه می زنند و ادرار به درون تنها کفش من نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]منحرف شده و مسابقات خرد شده و مفصل خمیدگی در اطراف در پانل و ادرار به سینه کفش من می شود
7. As evening approaches, other exciting opportunities jostle for your attention.
[ترجمه ترگمان]همان طور که عصر نزدیک می شود، فرصت های هیجان انگیز دیگری برای توجه شما به هم می خورند
[ترجمه گوگل]به محض شب، دیگر فرصت های هیجان انگیز برای توجه شما وجود دارد
8. Many air atoms crowded together jostle one another, like humans in a crowd, and cause wind.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اتم های هوا هم مثل انسان ها در میان جمعیت به هم تنه می زنند و باعث باد می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اتم های هوای فشرده همدیگر را مانند یک انسان در یک جمعیت پرت می کنند و باعث ایجاد باد می شوند
9. Acrobats, clowns and musicians jostle for your attention.
[ترجمه ترگمان]Acrobats، دلقک ها و نوازندگان برای جلب توجه شما تنه می زنند
[ترجمه گوگل]آکروبات، دلقک ها و نوازندگان برای توجه شما
10. Now star fruit and okra jostle root ginger and mangoes on supermarket shelves.
[ترجمه ترگمان]حالا میوه ستاره ای و okra، زنجبیل و انبه در قفسه های سوپرمارکت ها را هل می دهند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر میوه زرد و نارنجی زردرنگ و انبه در قفسه های سوپرمارکت ستاره
11. Flood - affected people jostle for food relief in Nowshera in northwest Pakistan on Friday, Aug. 20
[ترجمه ترگمان]در روز جمعه، روز جمعه، مردم سیل زده در نوشهره در شمال باختری پاکستان برای امدادرسانی به غذا یکدیگر را هل می دهند
[ترجمه گوگل]روز شنبه، 20 آگوست، افراد مبتلا به سیل، برای کمک به مواد غذایی در نوشهره در شمال غربی پاکستان، با مشکل مواجه شدند
12. They do not jostle each othereach marches straight ahead. They plunge through defenses without breaking ranks.
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم تنه نمی زنند که مستقیم به جلو حرکت کنند آن ها بدون شکستن صف از خود دفاع می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هر یک از راهپیمایی های دیگر را به طور مستقیم در پیش رو ندارند آنها از طریق دفاع بدون شکستن صفوف می افتند
13. To push or jostle ( another or others ) with the elbow.
[ترجمه ترگمان]برای هل دادن یا هل دادن (یا دیگران)با آرنج
[ترجمه گوگل]برای فشار دادن یا تکان دادن (یکی دیگر یا دیگران) با آرنج
14. Messengers who jostle pedestrians on the sidewalk.
[ترجمه ترگمان]Messengers که در پیاده رو به راه افتادند
[ترجمه گوگل]رسولانی که پیاده روی را در پیاده رو می بینند
15. And just jostle it a little because they are all going to come up one day.
[ترجمه ترگمان]و فقط به این فکر کن که یه روزی همه شون سر و کله شون پیدا می شه
[ترجمه گوگل]و فقط کمی آن را تسکین دهی زیرا همه آنها یک روز می روند
16. European leaders jostle to be snapped standing next to him.
[ترجمه ترگمان]رهبران اروپایی باید کنار او ایستاده باشند
[ترجمه گوگل]رهبران اروپایی در کنار او ایستاده اند