کلمه جو
صفحه اصلی

imputable


معنی : نسبت دادنی، اسناد دادنی
معانی دیگر : اطلاق پذیر، منتسب کردنی، اسناد کردنی، سزاوار سرزنش

انگلیسی به فارسی

نسبت دادنی، اسناد دادنی، سزاوار سرزنش


انگلیسی به انگلیسی

• can be charged with; can be blamed for; can be attributed to

مترادف و متضاد

نسبت دادنی (صفت)
ascribable, attributable, imputable

اسناد دادنی (صفت)
imputable

جملات نمونه

1. The oversight is not imputable to the person on the night shift.
[ترجمه ترگمان]نظارت بر شیفت شب به فرد بستگی ندارد
[ترجمه گوگل]نظارت بر فردی که در شب تغییر نمی کند، قابل اتکا نیست

2. The oversight was not imputable to him.
[ترجمه ترگمان]افراد پشت پرده به او imputable نبودند
[ترجمه گوگل]نظارت به او محکوم نشد

3. The oversight is not imputable to him.
[ترجمه ترگمان]افراد پشت پرده به اون وابسته نیستن
[ترجمه گوگل]نظارت بر او قابل جبران نیست

4. The oversight is not imputaBle to the person on the night shift.
[ترجمه ترگمان]نظارت بر شیفت شب به فرد بستگی ندارد
[ترجمه گوگل]نظارت بر فردی که در شب تغییر نمی کند، اعتراض نمی شود

5. No blame is imputable to him.
[ترجمه ترگمان]هیچ تقصیری در او نیست
[ترجمه گوگل]هیچ سرزنش به او تعلق ندارد

6. Delay in making presentment for payment is excused when the delay is caused by circumstances beyond the control of the holder, and not imputable to his default, misconduct, or negligence.
[ترجمه ترگمان]تاخیر در ایجاد presentment برای پرداخت، زمانی توجیه می شود که تاخیر ناشی از شرایط فراتر از کنترل نگهدارنده باشد، و نه به عدم پرداخت بدهی، سو رفتار، و یا غفلت
[ترجمه گوگل]تأخیر در تهیه پیش نمایش برای پرداخت، زمانی است که تاخیر ناشی از شرایطی است که فراتر از کنترل دارنده است، و نه به طور پیش فرض، سوء رفتار یا غفلت ناشی از آن، بهانه نمی شود

7. We need not trouble ourselves with attempting to discover the future outputs imputable to current input.
[ترجمه ترگمان]ما به تلاش برای کشف خروجی های آتی imputable به ورودی فعلی نیاز نداریم
[ترجمه گوگل]ما نیاز داریم که خودمان را با تلاش برای کشف خروجی های آینده مرتبط با ورودی فعلی مواجه کنیم


کلمات دیگر: