1. did her silence imply consent?
آیا سکوت او علامت رضایت بود؟
2. i don't wish to imply that you are lying
نمی خواهم بگویم که شما دروغ می گویید.
3. Cleo blushed. She had not meant to imply that he was lying.
[ترجمه ترگمان]کلئو از خجالت سرخ شد منظورش این نبود که دروغ می گوید
[ترجمه گوگل]کلو قرمزه او به معنای این نبود که دروغ بگوید
4. This does not necessarily imply that children achieve better results in private schools.
[ترجمه ترگمان]این امر لزوما به این معنا نیست که کودکان به نتایج بهتری در مدارس خصوصی دست می یابند
[ترجمه گوگل]این لزوما به این معنی نیست که کودکان در مدارس خصوصی به نتایج بهتر دست یابند
5. I never meant to imply any criticism.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نمی خواستم انتقاد کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز به معنی انتقاد نیست
6. Empathy for the criminal's childhood misery does not imply exoneration of the crimes he committed as an adult.
[ترجمه ترگمان]همدلی مربوط به فقر دوران کودکی به exoneration از جرایمی که او به عنوان بزرگ سال مرتکب شده است، دلالت ندارد
[ترجمه گوگل]همدلی برای بدبختی کودکی جنایتکارانه به معنی عذرخواهی از جنایاتی که وی به عنوان یک بزرگسال انجام داده است نیست
7. What did she imply in her words?
[ترجمه ترگمان]منظورش چی بود؟
[ترجمه گوگل]او در کلمات او به چه معناست؟
8. This statement should not be taken to imply that the government is exonerated of all blame.
[ترجمه ترگمان]این بیانیه نباید به این معنا درنظر گرفته شود که دولت از همه تقصیرها مبرا است
[ترجمه گوگل]این بیانیه نباید به این معنا باشد که دولت از هر گونه سرزنش آزاد شده است
9. The letter seems to imply that the minister knew about the business deals.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این نامه حاکی از آن است که وزیر از معاملات تجاری اطلاع دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نامه به این معنی است که وزیر در مورد معاملات تجاری می داند
10. How dare she imply that I was lying?
[ترجمه ترگمان]چطور جرات کرده ادعا کنه که من دروغ گفتم؟
[ترجمه گوگل]چگونه جرات می کند که من دروغ می گویم؟
11. High profits do not necessarily imply efficiency.
[ترجمه ترگمان]سود بالا الزاما حاکی از کارایی نیست
[ترجمه گوگل]سود بالا لزوما به معنی بهره وری نیست
12. I don't wish to imply that you are wrong.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم بگویم که تو اشتباه می کنی
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم بگویم شما اشتباه کردید
13. But this does not imply public generosity either.
[ترجمه ترگمان]اما این به سخاوت مردم هم دلالت نمی کند
[ترجمه گوگل]اما این نیز سخاوت عمومی نیست
14. Second, stability does not imply fixity or constancy.
[ترجمه ترگمان]دوم، پایداری دلالت بر تداوم و ثبات ندارد
[ترجمه گوگل]دوم، ثبات، ثابت یا پایداری را نشان نمی دهد
15. Affiliation may not imply successful recovery. Individual characteristics that have been investigated are as varied as the researchers performing the studies.
[ترجمه ترگمان]وابستگی ممکن است حاکی از بهبود موفقیت آمیز نباشد ویژگی های فردی که مورد بررسی قرار گرفته اند، به همان اندازه که محققان مطالعات را انجام می دهند، متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]وابستگی ممکن است به معنای بهبودی موفق نباشد خصوصیات فردی که مورد تحقیق قرار گرفته اند همانند محققانی که مطالعات را انجام می دهند متفاوت است