معنی : منور
illuminating
معنی : منور
انگلیسی به فارسی
درخشان، منور
انگلیسی به انگلیسی
• enlightening, informative; brightening, casting light
مترادف و متضاد
منور (صفت)
enlightening, illuminating
جملات نمونه
1. his critique of the government's policies was very illuminating
سنجشگری او از سیاست های دولت بسیار روشنگر بود.
2. Dear teacher, thank you for illuminating my voyage of life with your own light of life. My grateful sentiments come from the bottom of my heart.
[ترجمه ترگمان]استاد عزیز، ممنون که سفر مرا با روشنایی زندگی روشن کردید احساسات grateful از ته قلبم بیرون می آیند
[ترجمه گوگل]معلم محترم، با تشکر از شما برای روشن شدن سفر من از زندگی با نور خود را از زندگی است احساسات تاسف بار من از قلب من است
[ترجمه گوگل]معلم محترم، با تشکر از شما برای روشن شدن سفر من از زندگی با نور خود را از زندگی است احساسات تاسف بار من از قلب من است
3. I found his talk most illuminating.
[ترجمه ترگمان]حرف او را بسیار روشن و روشن کردم
[ترجمه گوگل]من گفتم که سخنان او روشن است
[ترجمه گوگل]من گفتم که سخنان او روشن است
4. His autobiography provides an illuminating insight into his mind.
[ترجمه ترگمان]زندگینامه او بینشی روشن در ذهن او فراهم می کند
[ترجمه گوگل]زندگینامه او یک بینش روشن برای ذهن او فراهم می کند
[ترجمه گوگل]زندگینامه او یک بینش روشن برای ذهن او فراهم می کند
5. The play offers some illuminating insights into the King's character.
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه بینش روشنی در مورد شخصیت پادشاه به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]این بازی بینش های درخشان را به شخصیت پادشاه ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این بازی بینش های درخشان را به شخصیت پادشاه ارائه می دهد
6. The searchlights glared, illuminating the prison yard.
[ترجمه ترگمان]The روشن شد و حیاط زندان را روشن کرد
[ترجمه گوگل]چراغ های فریزر، حیاط زندان را روشن کرد
[ترجمه گوگل]چراغ های فریزر، حیاط زندان را روشن کرد
7. These lights are used for illuminating the playing area.
[ترجمه ترگمان]این نورها برای روشن کردن منطقه بازی به کار می روند
[ترجمه گوگل]این چراغ ها برای روشن کردن منطقه بازی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]این چراغ ها برای روشن کردن منطقه بازی استفاده می شود
8. In general, asking for feedback can be illuminating and useful, and shows great self-confidence and self-worth to the employer.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، درخواست بازخورد می تواند روشن و مفید باشد و اعتماد به نفس و اعتماد به نفس زیادی را به کارفرما نشان می دهد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، درخواست بازخورد می تواند روشن و مفید باشد، و نشان دهنده اعتماد به نفس و اعتماد به نفس عالی برای کارفرمایان است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، درخواست بازخورد می تواند روشن و مفید باشد، و نشان دهنده اعتماد به نفس و اعتماد به نفس عالی برای کارفرمایان است
9. As well as illuminating a relatively unexplored area, the research should be useful to educationalists and others working with Hindu children.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر روشن کردن یک منطقه نسبتا کشف نشده، تحقیق باید برای educationalists و سایر افرادی که با کودکان هندو کار می کنند مفید باشد
[ترجمه گوگل]به علاوه روشنایی یک ناحیه نسبتا ناشناخته، این تحقیق باید برای متخصصان آموزشی و دیگران با کودکان هندو مفید باشد
[ترجمه گوگل]به علاوه روشنایی یک ناحیه نسبتا ناشناخته، این تحقیق باید برای متخصصان آموزشی و دیگران با کودکان هندو مفید باشد
10. Lightning forked overhead, illuminating the camp like day, and thunder crashed deafeningly through the deep darkness that followed.
[ترجمه ترگمان]رعد و برق از بالای سرم گذشت و چادر را مثل روز روشن کرد و رعد با صدای کر کننده ای در تاریکی عمیق که به دنبالش بود برخورد کرد
[ترجمه گوگل]رعد و برق سرازیر شد، روشن شدن اردوگاه مانند روز، و رعد و برق ناگهانی از طریق تاریکی عمیق که پس از آن سقوط کرد
[ترجمه گوگل]رعد و برق سرازیر شد، روشن شدن اردوگاه مانند روز، و رعد و برق ناگهانی از طریق تاریکی عمیق که پس از آن سقوط کرد
11. Nevertheless, Blake's achievement in producing digestible theory and illuminating analyses within the confines of such a short book is considerable.
[ترجمه ترگمان]با این حال، موفقیت (بلیک)در تولید نظریه قابل هضم و تجزیه و تحلیل های illuminating در محدوده این یک کتاب کوتاه قابل توجه است
[ترجمه گوگل]با این وجود، موفقیت بلیک در تولید نظریه هضم و تجزیه و تحلیل روشن در محدوده چنین کتاب کوتاه قابل توجه است
[ترجمه گوگل]با این وجود، موفقیت بلیک در تولید نظریه هضم و تجزیه و تحلیل روشن در محدوده چنین کتاب کوتاه قابل توجه است
12. More flares had joined the others, illuminating the area like some fiery aquatic tattoo.
[ترجمه ترگمان]گلوله های نورانی دیگر به بقیه ملحق شده بودند، و این ناحیه را مانند یک خال کوبی آبی آتشین روشن کرده بودند
[ترجمه گوگل]بیشتر انفجارات به دیگران پیوسته بود، منطقه را روشن می کردند مانند تاتو آبزی آتشین
[ترجمه گوگل]بیشتر انفجارات به دیگران پیوسته بود، منطقه را روشن می کردند مانند تاتو آبزی آتشین
13. It includes also some illuminating statements by the poets themselves on their aesthetic outlook and their place in literary history.
[ترجمه ترگمان]همچنین شامل برخی اظهارات روشن کننده توسط شاعران درباره دیدگاه زیبایی شناختی شان و جایگاه آن ها در تاریخ ادبی نیز می شود
[ترجمه گوگل]همچنین شامل برخی اظهارات روشنگرانه توسط شاعران در مورد چشم انداز زیبایی شناسی و جایگاه آنها در تاریخ ادبیات است
[ترجمه گوگل]همچنین شامل برخی اظهارات روشنگرانه توسط شاعران در مورد چشم انداز زیبایی شناسی و جایگاه آنها در تاریخ ادبیات است
14. Some food names are less illuminating.
[ترجمه ترگمان]بعضی از نام های غذایی illuminating less
[ترجمه گوگل]بعضی از اسامی غذا روشنایی کمتری دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از اسامی غذا روشنایی کمتری دارند
پیشنهاد کاربران
حاوی اطلاعات مفید و جدید ؛مترادف: informative
روشنگر
آموزنده
راهگشا
کلمات دیگر: