کلمه جو
صفحه اصلی

improbable


معنی : غیر محتمل
معانی دیگر : بعید (واروی: probable)

انگلیسی به فارسی

غیر محتمل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: improbably (adv.), improbableness (n.)
• : تعریف: unlikely to occur or to be true.
متضاد: believable, certain, likely, probable
مشابه: doubtful, fishy, unlikely

• not probable, unlikely; not likely to occur
something that is improbable is unlikely to be true or to happen.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] غیر محتمل، بعید

مترادف و متضاد

غیر محتمل (صفت)
unlikely, implausible, improbable, unapt

not likely


Synonyms: doubtful, dubious, fanciful, far-fetched, flimsy, hundred-to-one, iffy, implausible, inconceivable, not expected, outside chance, questionable, rare, slim, slim and none, unbelievable, uncertain, unconvincing, unheard of, unimaginable, unlikely, unsubstantial, weak


Antonyms: believable, likely, ostensible, plausible, possible, probable, tenable


جملات نمونه

1. his departure is improbable
رفتن او بعید است.

2. These new facts make the theory improbable.
[ترجمه ترگمان]این حقایق جدید، نظریه را غیر محتمل می سازند
[ترجمه گوگل]این واقعیت های جدید این نظریه را غیر قابل باور می سازد

3. It is very / most improbable that the level of unemployment will fall.
[ترجمه ترگمان]بسیار محتمل است که سطح بیکاری کاهش یابد
[ترجمه گوگل]این بسیار / بیشتر غیر قابل باور است که سطح بیکاری سقوط خواهد کرد

4. It seems improbable that the current situation will continue.
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که وضعیت کنونی ادامه یابد
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که وضعیت فعلی ادامه یابد

5. Her hair was an improbable shade of yellow.
[ترجمه ترگمان]موهایش بور و بور بود
[ترجمه گوگل]موهای او یک سایه نامناسب زرد بود

6. It all sounded highly improbable.
[ترجمه ترگمان]همه چیز به نظر خیلی بعید به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]همه اینها بسیار نامطلوب بود

7. The film tells the improbable story of a monkey that becomes a politician.
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان غیرمحتمل یک میمون را بازگو می کند که تبدیل به یک سیاست مدار می شود
[ترجمه گوگل]این فیلم به داستان غیرمنتظره یک میمون که سیاستمدار تبدیل می شود، به داستان می پردازد

8. It's highly improbable that Norris will agree.
[ترجمه ترگمان]خیلی بعید است که خانم نوریس موافق باشد
[ترجمه گوگل]این کاملا غیر قابل باور است که نوریس موافقت کند

9. It seems highly improbable that he had no knowledge of the affair.
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که او اطلاعی از این ماجرا نداشته باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بسیار نامطلوب است که او هیچ علتی از این امر نداشت

10. There is nothing inherently improbable in the idea.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز ذاتا غیر محتمل در این ایده وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در این ایده هیچ چیز ذاتا نامطلوب نیست

11. The fact that highly improbable circumstances could result in significant upside potential should not affect the presentation.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که شرایط بسیار غیر محتمل می تواند منجر به پتانسیل ته و معکوس شود نباید بر روی ارائه تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]این واقعیت که شرایط بسیار نامطلوب می تواند منجر به افزایش قابل توجه بالقوه نباید بر ارائه ارائه شود

12. Until the spring, improbable as ever, brought among its pretty new fashions, the greatest shock yet.
[ترجمه ترگمان]تا بهار، غیر محتمل و غیر محتمل در میان مد جدید آن، بزرگ ترین شوک وجود داشت
[ترجمه گوگل]تا بهار، که تا بحال نامعلوم است، در میان مدل های بسیار جدید خود، بزرگترین شوک هنوز به ارمغان آورده است

13. It was the most improbable of finals.
[ترجمه ترگمان]این the دور نهایی بود
[ترجمه گوگل]این غیرممکن ترین نهایی بود

14. But external threats can make for improbable subdivision bedfellows.
[ترجمه ترگمان]اما تهدیدهای خارجی می توانند به هم کمک کنند
[ترجمه گوگل]اما تهدیدات خارجی می تواند برای افراد زیرزمینی نامطلوب باشد

15. This all-embracing assumption is most improbable but it is justifiable since it never lets us down.
[ترجمه ترگمان]این فرض که در میان است، بسیار غیر محتمل است، اما از انجایی که هیچ وقت ما را ناامید نمی کند، خیلی غیر محتمل است
[ترجمه گوگل]این فرض همه جانبه غیرممکن است اما قابل توجیه است زیرا هرگز به ما اجازه نمی دهد

His departure is improbable.

رفتن او بعید است.


the improbability of rain

عدم احتمال باران


پیشنهاد کاربران

نامحتمل

دور از تصور


باور نکردنی

غیر منتظره


دورازذهن
دور از انتظار


کلمات دیگر: