کلمه جو
صفحه اصلی

get away


معنی : گمشو، برو، گریز، اغاز، دور شو، فرار، گمشو
معانی دیگر : 1- رفتن، عزیمت کردن 2- گریختن، فرار کردن 3- آغاز کردن (مسابقه)، getaway اغاز، گریز، برو، دور شو، (در مسابقه و غیره) آغاز، شروع، away get اغاز، برو

انگلیسی به فارسی

دور شوید، گمشو


دور شدن از


فرار کردن، گریختن


از اوضاع و احوال فعلی خود فاصله گرفتن


رفتن، عزیمت کردن


از کنترل خود درآمدن


انگلیسی به انگلیسی

• escape, flee, break free; leave, depart
escape, flight, fleeing
used as a means of escape; used as a place of relaxation, used as a retreat
when someone makes a getaway, they leave a place in a hurry, often after committing a crime; an informal word.

اسم ( noun )
(1) تعریف: an escape, esp. from the police.
مشابه: escape

(2) تعریف: the opening portion of a race; takeoff.

(3) تعریف: a period of relaxing away from daily cares, or a place, such as a cabin or resort, for doing so.
مشابه: retreat
صفت ( adjective )
(1) تعریف: used for an escape, as a car.

- The police fired shots at the getaway car.
[ترجمه yousef] پلیس به ماشین فراری شلیک کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس به سمت اتومبیل getaway شلیک کرد
[ترجمه گوگل] پلیس در اتومبیل اتفاقی عکس ها را اخراج کرد

(2) تعریف: concerning or used for a period of relaxation away from work or daily cares.

- a getaway weekend
[ترجمه محسن] مسافرت کوناه مدت
[ترجمه ترگمان] یک تعطیلات آخر هفته
[ترجمه گوگل] تعطیلات آخر هفته

مترادف و متضاد

Avoid capture; to escape (from)


Take a break from one's present circumstances


Start moving; to depart


Slip from one's control


گمشو (فعل)
get away

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

اغاز (اسم)
prime, inception, beginning, dawn, getaway, alpha, start, commencement, birth, aurora, authorship, outset, exordium, preface, instep, jump-off, lead-off, venue

دور شو (اسم)
getaway

فرار (اسم)
defection, breakaway, escape, getaway, hideaway, guy, bolter, runaway, fugitive, defector, deserter, escapement, desertion, scape, flyaway, lam

گمشو (اسم)
getaway, scat

Move away (from)


جملات نمونه

1. the prisoners made their getaway at night
زندانیان فرار خود را در شب به انجام رساندند.

2. We walked to the next beach to get away from the crowds.
[ترجمه اشکان] به ساحل بعدی رفتیم تا از شلوغی خلاص شیم
[ترجمه ترگمان]به ساحل بعدی رفتیم تا از جمعیت دور شویم
[ترجمه گوگل]ما به کنار ساحل رفتیم تا از جمعیت بیرون بیاییم

3. Get away from me-your breath stinks.
[ترجمه ترگمان] از من دور شو نفست بوی گند میده
[ترجمه گوگل]از من دور شوید

4. Now he was dead, and I could not get away from my sadness.
[ترجمه مجتبی] حالا او مرده بود و من نمیتونستم از غم و اندوهم فرار کنم
[ترجمه ترگمان]حالا او مرده بود و من نمی توانستم از غم و اندوه خود دور شوم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او مرده بود، و من از غم و اندوه من دور نشدم

5. They shouldn't be allowed to get away with it.
[ترجمه ترگمان]آن ها نباید اجازه بدهند با آن فرار کنند
[ترجمه گوگل]آنها نباید اجازه دهند که با آن کنار بیایند

6. She didn't get away until nine last night.
[ترجمه ترگمان]اون تا ۹ شب قبل از اینجا نرفت
[ترجمه گوگل]او تا شب تا 9 شب نتوانست برود

7. The amazing thing is, he really believes he'll get away with it.
[ترجمه ترگمان]نکته جالب این است که او واقعا فکر می کند با این موضوع کنار می اید
[ترجمه گوگل]چیز شگفت انگیز این است که او واقعا معتقد است که با آن روبرو خواهد شد

8. You can't get away from the fact that the cost of living is always rising.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید از این حقیقت دور شوید که هزینه زندگی همیشه در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از این واقعیت بیخبر باشید که هزینه زندگی همیشه افزایش می یابد

9. If I thought I could get away with it, I wouldn't pay any tax at all.
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کردم می توانم با آن فرار کنم، هیچ مالیات نمیدم
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کردم می توانستم با آن کنار بیفتم، هیچ مالیاتی را پرداخت نخواهم کرد

10. You can't get away with anything in her class-she has eyes in the back of her head.
[ترجمه 423] تو نمی تونی ( در حین انجام دادن کاری خلاف ) در کلاس او گیر نیفتی، او در پشت سرش ( نیز ) چشم دارد.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی با هر چیزی که تو کلاسش بود قسر در بری
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید چیزی را در کلاس خود از دست بدهید - او در پشت سرش چشم دارد

11. If you cheat in the exam you'll never get away with it.
[ترجمه 423] اگر تو امتحان تقلب کنی، هرگز نمی تونی گیر نیفتی.
[ترجمه ترگمان]اگر در امتحان تقلب کنی هرگز نمی توانی با آن فرار کنی
[ترجمه گوگل]اگر در امتحان تقلب کنید، هرگز از آن دور نخواهید شد

12. No one can flout the rules and get away with it.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند قوانین را انکار کند و از آن فرار کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند قوانین را فراموش کند و با آن کنار بیاید

13. She'd gladly have gone anywhere to get away from the cottage.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست هر جا باشد که از این کلبه خارج شود
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی می رفت تا از کلبه دور شود

14. I like to get away from London at the weekend.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد آخر هفته از لندن دور شوم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم در آخر هفته از لندن بیرون بروم

15. I wanted a divorce. I wanted to get away.
[ترجمه ترگمان]من طلاق می خواستم می خواستم از اینجا برم
[ترجمه گوگل]من طلاق خواستم من می خواستم فرار کنم

16. They made their getaway along a pavement on a stolen motorcycle.
[ترجمه ترگمان]آن ها در طول یک پیاده رو با یک موتورسیکلت دزدی، فرار کردند
[ترجمه گوگل]آنها گشت و گذار خود را در کنار یک موتورسیکلت به سرقت رفته رونق دادند

17. The gunmen made a getaway on foot.
[ترجمه ترگمان]مردان مسلح پیاده به راه افتادند
[ترجمه گوگل]مردان مسلح یک گام به گام پیاده روی کردند

18. The getaway car was dumped near a motorway tunnel.
[ترجمه ترگمان]ماشین فراری نزدیک یک تونل اتوبان پهن شده بود
[ترجمه گوگل]ماشین گریز در نزدیکی یک تونل بزرگراه تخلیه شد

19. The getaway car had been ditched a couple of kilometres away from the scene of the robbery.
[ترجمه ترگمان]ماشین فرار چند کیلومتر دورتر از محل سرقت از هم جدا شده بود
[ترجمه گوگل]ماشین گشت و گذار در فاصله چند کیلومتری از صحنه سرقت قرار داشت

20. The robbers ditched the getaway car.
[ترجمه ترگمان] دزدا ماشین فرار رو گم کردن
[ترجمه گوگل]دزدان ماشین را ترک می کنند

21. The two masked men made their getaway in a stolen van.
[ترجمه ترگمان]دو مرد نقاب دار فرار خود را در یک ون دزدی ساختند
[ترجمه گوگل]دو مردان مخوف، گشت و گذار خود را در ون به سرقت رفته

22. Big Bear Lake is a popular weekend getaway .
[ترجمه ترگمان]دریاچه خرس بزرگ یکی از روزه ای آخر تعطیلات آخر هفته است
[ترجمه گوگل]بیگ خلیج گریز آخر هفته است

23. The burglar made his getaway across the roof.
[ترجمه ترگمان]سارق از پشت بوم فرار کرد
[ترجمه گوگل]سارق گشت و گذار در پشت سقف

24. The robbers abandoned their getaway car in Sealand Road.
[ترجمه ترگمان]دزدان ماشین getaway را در جاده Sealand رها کردند
[ترجمه گوگل]سارقان ماشین گشت و گذار خود را در جاده سیلند رها کردند

25. The robbers shot a policeman before making their getaway.
[ترجمه ترگمان]دزدان قبل از اینکه بتوانند فرار کنند یک پلیس را کشتند
[ترجمه گوگل]دزدان قبل از اینکه بیدار شوند، یک پلیس شلیک کردند

26. The getaway car made off towards Horrocks Avenue.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به سمت خیابان Horrocks به راه افتاد
[ترجمه گوگل]ماشین گریز به طرف Horrocks Avenue ساخته شده است

27. They were on the dashboard of his getaway van, which he crashed after the £000 raid in Leigh-on-Sea, Essex.
[ترجمه ترگمان]آن ها روی داشبورد ون his تصادف کرده بودند که پس از حمله ۳۰۰۰ پوندی در Leigh در اسکس سقوط کرد
[ترجمه گوگل]آنها در داشبورد ون فانوس خود بودند، که پس از پیگیری £ 000 در Leigh-on-Sea، Essex سقوط کرد

28. But these sheep weren't posing for a rural getaway or a pastoral retreat.
[ترجمه ترگمان]اما این گوسفندان خود را برای یک شهر کوچک روستایی یا یک پناه گاه روستایی جا نگذاشته بودند
[ترجمه گوگل]اما این گوسفندان برای یک بیداری روستایی یا عقب نشینی روستایی نبود

29. The getaway van was later found abandoned along with the stolen scrap metal.
[ترجمه ترگمان]ون فراری بعد از آن، تنها با یک تکه فلز دزدیده شده، تنها مانده بود
[ترجمه گوگل]بعدها فرار از گشت و گذار همراه با فلز قراضه ربوده شد

30. The two gunmen succeeded in making a getaway on foot.
[ترجمه ترگمان]این دو مرد مسلح موفق شدند پیاده به راه بیفتند
[ترجمه گوگل]دو مرد مسلح موفق به گریختن شدند

پیشنهاد کاربران

1. Rest. یا همون استراحت
2. a way connected two place

ترک کردن، رها کردن

در رفتن

رفتن

خلاص شدن

برو بیرون

فرار کردن یا گریختن از کسی یا جایی

=a short holiday
تعطیلاتی کوتاه

موفق به ترک کردن جایی

جیم زدن

Rojas's right_hand man got away
به معنی همکار یا دست راست من رفت

۱، فرار کردن - گریختن
۲، حرکت کردن یا خروج از جایی
۳، اصطلاحی برایِ تعجب ( امکان نداره، ممکن نیست! )

A short trip
یک سفر کوتاه

غیبش زد.

1. An escape from a place
2. A short holiday

قسر دررفتن

قاپ زدن

فرار کردن

تو تعطیلات جایی رفتن

کنار اومدن

برو کنار !

۱ - فرار، گریز , در رفتن ( اسم )
rapid escape specially by criminals

۲ - تعطیلات vacation

• He secretly took getaways with his
ex - girlfriend after marriage to his wife

کنار اومدن با چیزی.

Verb : گم شو
Noun : فرار
Adj : دورافتاده ، گمشده

to go somewhere �different �from where you �live �in� order� to have a rest or a� holiday

Getaway = a short vacation


کلمات دیگر: