کلمه جو
صفحه اصلی

impermanent


معنی : نا پایدار، بی ثبات، سپنج، موقتی، موقت
معانی دیگر : گذرا، غیردایم، ناپایا، زودگذر، ناهماره، ناجاوید، زوال پذیر

انگلیسی به فارسی

نا پایدار، بی ثبات


غیر قابل تحمل، بی ثبات، موقتی، موقت، نا پایدار، سپنج


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: impermanently (adv.), impermanence (n.), impermanency (n.)
• : تعریف: not permanent or lasting.
متضاد: permanent
مشابه: temporary, transient

• not permanent, temporary, transient, not lasting
something that is impermanent is likely to change; a formal word.

مترادف و متضاد

نا پایدار (صفت)
fugacious, changeable, astable, unstable, labile, ramshackle, evanescent, transitory, astatic, transient, mutable, impermanent, vacillatory

بی ثبات (صفت)
fickle, variable, shifty, unstable, shifting, mutable, instable, impermanent, slippery, slippy, inconstant, wonky

سپنج (صفت)
transitory, temporary, provisional, impermanent, interim

موقتی (صفت)
temporary, temporal, jackleg, provisional, impermanent, interim

موقت (صفت)
temporary, provisory, provisional, impermanent, interim

جملات نمونه

1. everything about life is impermanent
همه چیز زندگی ناپایدار است.

2. We are reminded just how small and how impermanent we are.
[ترجمه ترگمان]ما فقط به ما یاد می دهیم که چقدر کوچک و چقدر کوچک هستیم
[ترجمه گوگل]ما یادآوری می کنیم که چقدر کوچک و چقدر ناپایدار هستیم

3. The world is in continuous flux and is impermanent.
[ترجمه ترگمان]جهان در شار پیوسته و impermanent است
[ترجمه گوگل]جهان در حال جریان است و بی وقفه است

4. Acrylic paint is quick-drying but impermanent.
[ترجمه ترگمان]رنگ Acrylic خشک و خشک است، اما impermanent است
[ترجمه گوگل]رنگ اکریلیک سریع خشک می شود اما غیر قابل نفوذ است

5. But all things in this impermanent world are essentially rootless.
[ترجمه ترگمان]اما همه چیزها در این جهان impermanent اساسا rootless هستند
[ترجمه گوگل]اما همه چیز در این جهان بی نظیر اساسا بی روح است

6. They may have been of impermanent materials, such as wood, or the countries may have suffered greater devastation than their neighbours.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است از مواد impermanent مانند چوب، یا کشورها بوده باشند، و یا این کشورها ممکن است از ویرانی بیشتری نسبت به همسایگان خود رنج برده باشند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است از مواد غیرمتعارف مانند چوب بوده باشند، یا کشورها ممکن است رنج بیشتری از همسایگان خود داشته باشند

7. I see their hopes like Masai villages, impermanent and leaving few marks on the landscape.
[ترجمه ترگمان]من امید آن ها مانند روستاهای Masai، impermanent را می بینم و نشانه هایی از آن را بر روی چشم انداز جا به جا می گذارم
[ترجمه گوگل]من امیدوارم مانند روستاهای ماسایی، ناپایدار باشند و چندین علامت در چشم انداز داشته باشند

8. Even the history of discontinuities is itself impermanent and discontinuous.
[ترجمه ترگمان]حتی تاریخ of نیز خود ناپیوسته و ناپیوسته است
[ترجمه گوگل]حتی تاریخ انقباضات خود بی وقفه و متلاشی است

9. Don't cling to things because everything is impermanent. Mitch Albom
[ترجمه ترگمان]به این چیزها پایبند نباش، چون همه چیز مرتبه میچ Albom
[ترجمه گوگل]به چیزهای چسبیده نپردازید زیرا همه چیز غیرمنتظره است میچ آلبوم

10. The different thematic groupings are interchangeable, impermanent and contingent.
[ترجمه ترگمان]گروه بندی های موضوعی مختلف قابل تعویض، impermanent و مشروط هستند
[ترجمه گوگل]گروه بندی های مختلف موضوعی قابل تعویض، غیرقابل اجتناب و مشروط هستند

11. Buddhism stresses that life is impermanent and full of suffering.
[ترجمه ترگمان]مذهب بودا تاکید می کند که زندگی مملو از رنج و رنج است
[ترجمه گوگل]بودیسم تأکید می کند که زندگی بی وقفه و پر از رنج است

12. Everything impermanent as change is the only constant in nature.
[ترجمه ترگمان]همه چیز به همان اندازه تغییر در طبیعت ثابت است
[ترجمه گوگل]همه چیز غیر قابل تغییر به عنوان تغییر تنها ثابت در طبیعت است

13. You may say to yourself that they are impermanent, but you perceive them as permanent.
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خودتان بگویید که آن ها impermanent هستند، اما شما آن ها را دائمی تلقی می کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است به خودتان بگویید که آنها بی ثبات هستند، اما شما آنها را به عنوان دائمی درک می کنید

14. Tokyo is the most impermanent of cities, constantly tearing itself down and building anew.
[ترجمه ترگمان]توکیو the شهر است و به طور مداوم خود را از بین می برد و از نو می سازد
[ترجمه گوگل]توکیو بی ثمر ترین شهرها است، به طور مداوم خود را از بین می برد و از نو ساخته می شود

Everything about life is impermanent.

همه چیز زندگی ناپایدار است.


He was aware of the impermanence of his stay in that town.

او به موقتی بودن اقامت خود در آن شهر آگاه بود.


پیشنهاد کاربران

ناپایدار - زوال پذیر


کلمات دیگر: