1. Speak little of your ill luck and boast not of your good luck.
[ترجمه ترگمان]کمی از بخت بد و اقبال خودتان حرف بزنید و به بخت و اقبال خودتان افتخار کنید
[ترجمه گوگل]کمی از بدبختی خود سخن بگوئید و از موفقیت شان نگذرید
2. She had brought ill luck into her family.
[ترجمه ترگمان]او بخت و اقبال خود را برای خانواده اش آورده بود
[ترجمه گوگل]او به خانواده اش لطمه زده بود
3. His ill luck has been whispered about the neighborhood.
[ترجمه ترگمان]بخت و اقبال او در این حوالی پچ پچ کرده بود
[ترجمه گوگل]بدبختی او در مورد محله ها زمزمه شده است
4. By ill luck, my flight had been cancelled.
[ترجمه ترگمان]با بخت بد، پروازم لغو شده بود
[ترجمه گوگل]با درد و رنج، پرواز من لغو شد
5. Some people are so fond of ill luck that they run half way to meet it.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم این قدر بدشانس هستند که نصف راه را برای ملاقات با آن اداره می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم خیلی خوش شانس هستند که برای رسیدن به آن نیمی از راه را طی می کنند
6. My ill luck came,'s play onehand.
[ترجمه ترگمان]بخت بد من آمد و نقش onehand را بازی کرد
[ترجمه گوگل]بدبختی من آمد، یک لحظه بازی کرد
7. Some people are so fond of ill luck that they half way to meet it.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم این قدر بدشانس هستند که نصف راه را برای ملاقات با آن دوست دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم خیلی خوش شانس هستند که نیمی از راه را برای دیدار با آن دارند
8. He imputed his failure to ill luck.
[ترجمه ترگمان]او شکست خود را نسبت به بخت بد نشان داد
[ترجمه گوگل]او شکست خود را به دردسر افتاد
9. Tuesday the boys had the same ill luck. Also Wednesday.
[ترجمه ترگمان]سه شنبه بچه ها همان بدشانسی را داشتند چهارشنبه هم همینطور
[ترجمه گوگل]سه شنبه پسرها هم همینطور همچنین چهارشنبه
10. Even now, however a severe run of ill luck to decide him to appeal to her.
[ترجمه ترگمان]حتی اکنون، با این همه، از بخت بد بخت، تصمیم گرفت که به او مراجعه کند
[ترجمه گوگل]حتی در حال حاضر، با این حال به شدت نگران کننده تصمیم به او برای درخواست تجدید نظر به او
11. By ill luck it was a rainy evening.
[ترجمه ترگمان]از بخت بد، آن شب بارانی بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه عصر بارانی بود
12. Tuesday the boys had the same ill luck.
[ترجمه ترگمان]سه شنبه بچه ها هم همین احساس را داشتند
[ترجمه گوگل]سه شنبه پسرها هم همینطور
13. What worse than ill luck?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی بدتر از بدشانسی؟
[ترجمه گوگل]چه بدتر از بدبختی؟
14. Mrs Allen has meanwhile met the Tilneys, and Catherine thinks her day one of ill luck.
[ترجمه ترگمان]در این موقع خانم الن تیلنی ها را دیده، و کاترین هم فکر می کند که روز او بد شانسی است
[ترجمه گوگل]خانم آلن در عین حال ملاقات با Tilneys را بر عهده دارد، و کاترین فکر می کند که روز او یکی از بدبختی است
15. Sarah joked dolefully that she and William attracted all the ill luck in the clan.
[ترجمه ترگمان]سارا با لحن غمگینی گفت که او و ویلیام همه بدشانسی خانواده را مجذوب خودش کرده است
[ترجمه گوگل]سارا به طرز شگفت انگیزی به شوخی گفت: او و ویلیام تمام اعمال بد را در قبیله جذب کرده اند