کلمه جو
صفحه اصلی

illimitable


معنی : بی پایان، نا محدود، بی حد، محدود نشدنی
معانی دیگر : بی حد و حصر، بی مرز

انگلیسی به فارسی

بی پایان، بیحد، نامحدود، محدود نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: illimitably (adv.), illimitability (n.), illimitableness (n.)
• : تعریف: not subject to limits; limitless.
متضاد: limitable, limited
مشابه: immeasurable, immense

• limitless; immeasurable; infinite, boundless

مترادف و متضاد

بی پایان (صفت)
inconclusive, abysmal, endless, unending, eternal, incessant, illimitable, unbound, unfinished, never-ending, termless

نامحدود (صفت)
wide, ageless, unlimited, infinite, unbounded, limitless, illimitable, unrestrained, unqualified, indeterminable

بی حد (صفت)
endless, unlimited, illimitable, indefinite

محدود نشدنی (صفت)
illimitable

جملات نمونه

1. Mankind has begun to glimpse illimitable powers.
[ترجمه ترگمان]بشریت شروع به دیدن قدرت نامحدود کرده
[ترجمه گوگل]انسان شروع به نگاه کردن به قدرت های ناخوشایند کرده است

2. Darkness and Decay and the Red Death held illimitable dominion over all.
[ترجمه ترگمان]تاریکی و زوال و مرگ سرخ بر همه چیره شده بود
[ترجمه گوگل]تاریکی و فروپاشی و مرگ قرمز، سلطهی غیرقابل انکار را بر سر همه اعمال کرد

3. He had caught a glimpse of the apparently illimitable vistas of knowledge.
[ترجمه ترگمان]می دید که دورنمای نامحدود دانش نامحدود به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]او یک نگاه اجمالی از ظاهرا ظاهرا غیرقابل پیش بینی دانش بود

4. Flute tamber is gentle and transparent, someone said illimitable sky would be imagined when listening flute.
[ترجمه ترگمان]فلوت tamber ملایم و شفاف است، کسی می گفت که آسمان نامحدود در هنگام گوش دادن به فلوت تصور می شود
[ترجمه گوگل]پنیر فلوید ملایم و شفاف است، کسی که می گوید آسمان غیر قابل تصور در هنگام گوش دادن به فلوت می تواند تصور شود

5. It was like stepping from a lit room into illimitable, unknowable night.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که یک شب از یک اتاق روشن عبور کرده باشد
[ترجمه گوگل]مثل رفتن از یک اتاق روشن به شب غیر قابل تشخیص و غیر قابل شناختی بود

6. In the internet's case, the rubbish purveyed is limitless and illimitable.
[ترجمه ترگمان]در مورد اینترنت، rubbish purveyed نامحدود و نامحدود است
[ترجمه گوگل]در مورد اینترنت، زباله بیرون آور بی حد و حصر است

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

8. We deal now not with things of this world alone, but with the illimitable distances and as yet unfathomed mysteries of the universe. We are reaching out for a new and boundless frontier.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر با چیزهایی از این دنیا به تنهایی سروکار نداریم، بلکه با فواصل نامحدود و به عنوان اسرار unfathomed جهان سروکار داریم ما در حال رسیدن به یک مرز جدید و بی پایان هستیم
[ترجمه گوگل]ما اکنون با چیزهای این دنیا تنها نیستیم، اما با فاصله های ناگزیر و اسرارآمیزهای ناشناخته جهان ما برای یک مرز جدید و بی حد و حصر تلاش می کنیم

9. We deal now not with things of this word alone, but with the illimitable distances and as yet unfathomed mysteries of the universe.
[ترجمه ترگمان]ما اکنون با چیزهایی از این کلمه، تنها، بلکه با فاصله های نامحدود و با این وصف، اسرار جهان را درک نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما اکنون تنها با این چیزها از این کلمه برخورد نمی کنیم، بلکه با فاصله های غیر قابل توجیه و اسرارآمیز های نامعلومی از جهان است

10. He gave to them all, without stint, from his illimitable store of realization.
[ترجمه ترگمان]همه این ها را، بی آن که به stint، از store illimitable درک می کرد، به آن ها داد
[ترجمه گوگل]او همه را بدون هیچ زحمتی از فروشگاه نامطلوب تحققش به همه آنها داد

11. It was there before him, around him, everywhere, illimitable, immeasurable.
[ترجمه ترگمان]در اطراف او، همه جا و همه جا، نامحدود و بیکران در برابرش بود
[ترجمه گوگل]آنجا پیش او بود، در اطراف او، در همه جا، ناخوشایند، بی اندازه


کلمات دیگر: