1. my hopes proved illusory
امیدهای من نابجا بود.
2. a tense period of illusory peace
دوران پرتنش صلح واهی
3. It'seemed to an idealistic and illusory dream.
[ترجمه ترگمان]به نظرش یک رویای رویایی و موهوم به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این به رویای ایده آلیست و خیالی تبدیل شده است
4. First impressions can often prove illusory.
[ترجمه ترگمان]برداشت اول اغلب می تواند غیرواقعی باشد
[ترجمه گوگل]اولین تصورات اغلب می تواند فریبنده باشد
5. And like those concepts, its benefits are illusory and potential consequences alarming.
[ترجمه ترگمان]و مانند آن مفاهیم، منافع آن موهوم بوده و عواقب بالقوه آن هشدار دهنده است
[ترجمه گوگل]و مانند این مفاهیم، مزایای آن به دلخواه است و عواقب بالقوه هشدار دهنده است
6. The Ego is the limited, separated, illusory self which can not see beyond the end of its own nose.
[ترجمه ترگمان]خود من محدود، separated و واهی است که نمی تواند فراتر از نوک بینی خود ببیند
[ترجمه گوگل]انحصار انحصاری محدود، تفکیک شده و توهمی است که نمیتواند فراتر از پایان بینی خود را ببیند
7. Whatever we do, we must avoid the illusory solution of disengaging from the world by abandoning peace operations.
[ترجمه ترگمان]هر کاری که ما انجام دهیم، ما باید با رها کردن عملیات صلح از راه حل غیرواقعی جدایی از جهان اجتناب کنیم
[ترجمه گوگل]هر آنچه که ما انجام می دهیم، باید از راه کنار گذاشتن عملیات صلح، از راه حل توهین آمیز از بین بردن از جهان جلوگیری کنیم
8. For feminists, therefore, the comfort they give is illusory.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه برای feminists، راحتی آن ها غیرواقعی است
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای فمینیست ها، راحتی که به آنها داده می شود، غلط است
9. It turned illusory even the things on which she had fixed in the attempt to make the strange world real.
[ترجمه ترگمان]او حتی چیزهایی را که در تلاش برای ساختن دنیای عجیب و غریب درست کرده بود، عوض می کرد
[ترجمه گوگل]حتی این چیزهایی را که او در تلاش برای ایجاد دنیای عجیب و غریب واقعی بود ثابت کرد
10. This leads me to question the completely illusory quality of such identifications.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که من کیفیت غیر واقعی این identifications را زیر سوال ببرم
[ترجمه گوگل]این من را منجر به سوال کاملا کیفیت خیالی چنین شناسایی می کند
11. Signs of economic recovery may be illusory.
[ترجمه ترگمان]علائم بهبود اقتصادی ممکن است غیرواقعی باشند
[ترجمه گوگل]نشانه های بهبود اقتصادی ممکن است غلط باشد
12. But such a decline was illusory - caused largely by the unusual circumstances of the 1931 General Election.
[ترجمه ترگمان]اما چنین کاهشی تا حد زیادی ناشی از شرایط غیر عادی انتخابات عمومی ۱۹۳۱ بود
[ترجمه گوگل]اما چنین افتخاری ناخوشایند بود که عمدتا ناشی از شرایط غیر معمول انتخابات عمومی سال 1931 بود
13. His freedom is illusory.
[ترجمه ترگمان]آزادی او موهوم است
[ترجمه گوگل]آزادی او خیالی است