کلمه جو
صفحه اصلی

heartbreak


معنی : دل شکستگی، اندوه بسیار، غم زیاد
معانی دیگر : غم شدید، نومیدی زیاد، داغ دل، سوزناکی، اندوه بسیار، غم زیاد

انگلیسی به فارسی

اندوه بسیار، غم زیاد، دل شکستگی


دلهره، دل شکستگی، اندوه بسیار، غم زیاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: deep sorrow or anguish.
مشابه: anguish, grief

• anguish, sorrow, grief, distress
heartbreak is very great sadness or unhappiness.

مترادف و متضاد

دل شکستگی (اسم)
disappointment, heartbreak

اندوه بسیار (اسم)
heartbreak

غم زیاد (اسم)
heartbreak

mental or emotional misery


Synonyms: affliction, agony, anguish, bale, bitterness, broken heart, care, desolation, despair, distress, grief, heartache, heartsickness, heavy heart, pain, regret, remorse, rue, sorrow, suffering, torment, torture, woe


Antonyms: happiness, joy, love


جملات نمونه

1. Pain makes you stronger. Tears makes you braver. Heartbreak makes you wiser. So thank the past for a better future.
[ترجمه ترگمان]درد شما را قوی تر می کند اشک تو را شجاع تر می کند Heartbreak شما را عاقل تر می کند بنابراین از گذشته برای آینده ای بهتر تشکر می کنم
[ترجمه گوگل]درد شما را قوی تر می کند اشک شما را شگفت زده می کند Heartbreak شما را عاقل تر می کند بنابراین گذشته را برای یک آینده بهتر قدردانی کنید

2. The kidnap has caused the family months of heartbreak and suffering.
[ترجمه ترگمان]این آدم ربایی، ماه ها اندوه و عذاب را در این خانواده ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]ربوده شدن خانواده باعث دلهره و رنج است

3. They suffered the heartbreak of losing a child through cancer.
[ترجمه ترگمان]آن ها از شکست از دست دادن یک کودک از طریق سرطان رنج می برند
[ترجمه گوگل]آنها دچار دل درد از دست دادن یک کودک از طریق سرطان بودند

4. After so much heartbreak she just pined away.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه شکست عشقی اون فقط از دست رفت
[ترجمه گوگل]پس از خستگی های زیاد، او فقط به دور انداخت

5. So many families will face the heartbreak of burglary before Christmas.
[ترجمه ترگمان]بنابراین بسیاری از خانواده ها پیش از کریسمس با heartbreak دزدی روبرو خواهند شد
[ترجمه گوگل]بسیاری از خانواده ها قبل از کریسمس با ناراحتی قلبی مواجه خواهند شد

6. He passed on heartbreak and sorrow, a legacy Bill had to work to overcome.
[ترجمه ترگمان]از اندوه و اندوه گذشت، چیزی که بیل مجبور بود برای غلبه بر او کار کند
[ترجمه گوگل]او از دل درد و غم و اندوه عبور کرد، بیل میراثی برای غلبه بر آن تلاش کرد

7. It is too valuable a document of human heartbreak and muddle to be scorned or dismissed.
[ترجمه ترگمان]این سند بسیار با ارزش است، سندی از دل شکستگی انسان و گیج کردن یا اخراج شدن است
[ترجمه گوگل]این یک سند از دلهره و انسداد انسانی است که بسیار مورد ستم قرار گرفته یا رد می شود

8. For some, the news carried heartbreak.
[ترجمه ترگمان] برای بعضی ها، اخبار باعث شکست عشقی میشه
[ترجمه گوگل]برای برخی از اخبار، دلهره آور است

9. They suffered the heartbreak of losing three children through premature births.
[ترجمه ترگمان]آن ها از دل شکستگی سه کودک از طریق زایمان زودرس رنج می بردند
[ترجمه گوگل]آنها از طریق نارسایی های زودرس از دست دادن سه فرزند رنج می برند

10. But it was the scene of my first heartbreak.
[ترجمه ترگمان]اما این صحنه اولین شکست عشقی من بود
[ترجمه گوگل]اما این صحنه اولین دلهره من بود

11. I still remember the heartbreak of watching my dad suffer from lung cancer.
[ترجمه ترگمان]هنوز اون شکست عشقی که پدرم از سرطان ریه داره رو یادمه
[ترجمه گوگل]هنوز هم دلم برای تماشای پدرم از سرطان ریه رنج می برد

12. Whether voicing joyful exuberance or piercing heartbreak, she wrings all passion from the moment.
[ترجمه ترگمان]او از این لحظه به بعد احساسات شدید و شادی آمیز او را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]او هرگز از لحظه ای احساس غم و اندوه و دلتنگی دلتنگی را نمی شنود

13. A possibility of future heartbreak against the certainty of present pain . . . It seemed like a fair exchange.
[ترجمه ترگمان]احتمال شکست عشقی در مقابل درد کنونی، به نظر مبادله عادلانه ای می امد
[ترجمه گوگل]احتمال دلتنگی آینده در برابر قطعیت درد در حال حاضر به نظر می رسید یک تبادل عادلانه بود

14. For the owner, it can mean heartbreak at the loss of a family pet.
[ترجمه ترگمان]برای مالک، این می تواند به معنای دل شکستگی در از دست دادن یک حیوان خانگی باشد
[ترجمه گوگل]برای مالک، می تواند دلهره در از دست دادن یک حیوان خانگی خانوادگی باشد

15. During heartbreak, love is a doggerel, caustic and mocking, eloquent and glib.
[ترجمه ترگمان]در خلال شکست عشقی، عشق doggerel، caustic و mocking و glib است
[ترجمه گوگل]در طول دلتنگی، عشق یک سگ گرل، سوزاننده و شوخطبعی، سخنرانی و گنگ است

پیشنهاد کاربران

شکست احساسی


کلمات دیگر: