کلمه جو
صفحه اصلی

hang on


معنی : ادامه دادن، ثابت قدم بودن، سماجت ورزیدن، دوام داشتن، متمسک شدن
معانی دیگر : 1- ادامه دادن، دست نکشیدن (از) 2- محکم گرفتن (و ول نکردن) 3- وابسته بودن به، منوط بودن به 4- متکی بودن به، مورد حمایت(کسی) بودن 5- (با دقت) گوش کردن

انگلیسی به فارسی

نگهداری کردن


دقت کردن


باور داشتن


ثابت قدم بودن، سماجت ورزیدن


محکم گرفتن، به چنگ آوردن


صبر کن، ثابت قدم بودن، ادامه دادن، سماجت ورزیدن، دوام داشتن، متمسک شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to cling tightly.
مترادف: cling
مشابه: grip, hold, stick

(2) تعریف: to wait.
مترادف: bide, wait
مشابه: abide, hold, pause

• persist, persevere, hold out; hold on to something
wait a minute!

مترادف و متضاد

continue, endure


ادامه دادن (فعل)
further, run, bring on, keep, maintain, continue, hang on, carry on, extend, hold over, run on

ثابت قدم بودن (فعل)
hang on

سماجت ورزیدن (فعل)
hang out, hang on

دوام داشتن (فعل)
last, hang on

متمسک شدن (فعل)
hang on

Synonyms: be tough, carry on, cling, clutch, go on, grasp, grip, hold fast, hold on, hold out, persevere, persist, remain


Antonyms: cease, give up, let go, stop


Wait a moment (usually imperative)


Hold, grasp or grip


Keep; to store something for someone


Pay close attention


Continually believe in something; to have faith in


جملات نمونه

1. Hang on with your hands, I will lift you up.
[ترجمه ترگمان] دستت رو کن، من بلندت می کنم
[ترجمه گوگل]دستانتان را ببندید، من شما را بلند خواهم کرد

2. He has not a peg to hang on.
[ترجمه ترگمان]او یک میخ برای ادامه دادن ندارد
[ترجمه گوگل]او هیچ مشکلی باقی نگذاشته است

3. Don't hang on to him, he has many things to do.
[ترجمه ترگمان]معطل نکن، کاره ای زیادی برای انجام دادن دارد
[ترجمه گوگل]به او نچسبید، او چیزهای زیادی برای انجام دادن دارد

4. Hang on! I'll be back in two shakes!
[ترجمه ترگمان]! صبر کن من تا دو ثانیه دیگر بر می گردم!
[ترجمه گوگل]صبر کن! من دو بار می شکنم

5. Hang on!I'll be back in a couple of shakes!
[ترجمه ترگمان]! صبر کن من تا چند ثانیه دیگه بر می گردم!
[ترجمه گوگل]قطع کن! من دوباره در یک زن و شوهر می شکنم!

6. He managed to hang on to a piece of rock protruding from the cliff face.
[ترجمه ترگمان]او به یک تکه سنگ که از صخره بیرون زده بود آویزان شد
[ترجمه گوگل]او موفق به آویزان کردن به یک قطعه سنگ از چهره صخره ای بود

7. Hang on?I'll just get the telephone.
[ترجمه ترگمان]صبر کن ببینم؟ فقط تلفن را می گیرم
[ترجمه گوگل]چطوری؟ من فقط تلفن رو میگیرم

8. Hang on/Wait a minute - I'll just get my bag.
[ترجمه ترگمان]صبر کن صبر کن، من فقط کیفم رو میارم
[ترجمه گوگل]ببند / یک دقیقه بیدار بشوم - فقط کیفم را خواهم گرفت

9. Let's hang on to those old photographs-they may be valuable.
[ترجمه ترگمان]بیایید به آن عکس های قدیمی برسیم - ممکن است ارزشمند باشند
[ترجمه گوگل]بیایید به آن عکس های قدیمی آویزانیم - آنها ممکن است با ارزش باشند

10. James will be back at once, hang on.
[ترجمه ترگمان]جیمز فورا بر می گردد، صبر کن
[ترجمه گوگل]جیمز یک بار به عقب برمیگردد، آویزان است

11. Hang on tight - it's going to be a very bumpy ride.
[ترجمه NZS] صبور ( قوی ) باش ، این یک سواری بسیار سخت خواهد بود.
[ترجمه ترگمان]محکم باش باید سواری خیلی سختی باشه
[ترجمه گوگل]به سختی ببندید - این یک سوار بسیار پر سر و صدا است

12. He's playing a waiting-game. He'll hope to hang on as long as possible until the pressure is off.
[ترجمه ترگمان]اون داره بازی می کنه او امیدوار است تا جایی که ممکن است دوام بیاورد، تا وقتی که فشار از بین برود
[ترجمه گوگل]او بازی انتظار را بازی می کند او امیدوار است که تا زمانی که ممکن است تا زمانی که فشار بیفتد قطع شود

13. Priestly robes hang on the walls.
[ترجمه ترگمان]ردای priestly روی دیوار آویزون شده
[ترجمه گوگل]روسپیان مذهبی بر روی دیوارها آویزان است

14. Hang on a minute?I'll just see if he's here.
[ترجمه ترگمان]یه لحظه صبر کن ببینم الان می فهمم که او اینجاست یا نه
[ترجمه گوگل]یک لحظه قطع می شود؟ من فقط می بینم که آیا او در اینجا است یا نه

پیشنهاد کاربران

!Hang on
طاقت بیار، صبر کن

محکم بگیر خودتو

معطل شدن ، انتظار کشیدن

پیوند زدن

تحمل داشته باش

​ ( informal ) used on the phone to ask somebody who is calling to wait until they can talk to the person they want
Hang on—I'll just see if he's here.
هنگام تلفن صحبت کردن به معنی گوشی یا قطع کردن است

صبرکردن
wait

Cut the conversation

دوام داشتن ثابت قدم داشتن

منتظر نگه داشتن

سماجت ورزیدن
stick

Wait یا hold done

صبرکن!. . . وایستا!

آویزون کردن
hang my jacket on the hook

منتظر ماندن
Hang on a sec یه ثانیه منتظر بمون
ادامه دادن و دوام داشتن

آویزان ماندن ( روی طناب، میله. . . )

● محکم بگیرش، سفت نگهش دار
● یه لحظه ( وقتی پشت تلفن میخوایم به کسی بگیم چند لحظه گوشی رو نگه داره )
● چی شد؟ ها؟ ( وقتی از حرف یا صحبت کسی تعجب میکنیم )
● منوط به چیزی بودن، وابسته به چیزی بودن
● خوب دقت کردن ( به رفتار یا گفتار کسی )

Hang up تلفن قطع کردن
Hang on : چسبیدن اویزان بودن
Hang out خوش گذرونی

Wait

گوشی دستتون باشه!

دو دستی چسبیدن به چیزی.

توازن بر قرار کردن - وفق دادن با چیزی یا کسی

واژه ی دیگری به جای hold on

صبر کردن.

صبر کردن ؛ منتظر نگه داشتن ؛ محکم گرفتن

- Hang on a minute, I'll be back in a moment
– He always keeps us hanging on while he tries to find his keys
– The climber hung on to the ledge, praying for rescue


کلمات دیگر: