کلمه جو
صفحه اصلی

implausible


معنی : غیر محتمل
معانی دیگر : نامحتمل، نامعقول (واروی: plausible)، غیرمقبول، ناپسند

انگلیسی به فارسی

نامحتمل، غیرمحتمل، غیرمقبول، ناپسند


غیر قابل باور، غیر محتمل


انگلیسی به انگلیسی

• not plausible, hard to believe, not credible, lacking the appearance of truth
something that is implausible is not easy to believe, and unlikely to be true.

صفت ( adjective )
مشتقات: implausibly (adv.)
• : تعریف: hard to believe or credit.
متضاد: believable, convincing, credible, feasible, plausible

- That the school bus driver had failed to stop for her seemed to her teacher an implausible excuse for lateness.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که راننده اتوبوس مدرسه برای تاخیر به teacher excuse implausible
[ترجمه گوگل] که راننده اتوبوس مدرسه نتوانست برایش متوقف شود به نظر می رسید معلم او بهانه ای دلخواه برای تأخیر بود

مترادف و متضاد

not likely


غیر محتمل (صفت)
unlikely, implausible, improbable, unapt

Synonyms: doubtful, dubious, farfetched, far out, fishy, flimsy, for the birds, full of holes, impossible, improbable, inconceivable, incredible, obscure, problematic, puzzling, reachy, suspect, thin, too much, unbelievable, unconvincing, unreasonable, unsubstantial, weak, won’t hold water, won’t wash


Antonyms: believable, likely, plausible, possibly, probably, reasonable


جملات نمونه

1. These results might be considered implausible.
[ترجمه ترگمان]این نتایج غیر منطقی است
[ترجمه گوگل]این نتایج ممکن است غیر قابل باور باشد

2. I had to admit it sounded like an implausible excuse.
[ترجمه ترگمان]باید اعتراف کنم که به نظر an implausible می رسید
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم ادعا کنم آن را مانند یک بی عدالتی باورنکردنی شنیده بودم

3. Margaret found his excuse somewhat implausible.
[ترجمه محمدرضا شریفی] مارگارت بهانه ی او را به گونه ای نامقبول یافت
[ترجمه ترگمان]مارگارت excuse را تا حدودی implausible و implausible پیدا کرد
[ترجمه گوگل]مارگارت بهانه ای برایش پیدا کرد

4. The whole plot of the film is ridiculously implausible.
[ترجمه ترگمان]کل طرح این فیلم غیر منطقی است
[ترجمه گوگل]کل طرح فیلم مضحک غیر قابل باور است

5. He gave a series of increasingly implausible excuses.
[ترجمه ترگمان]او یک سری عذر غیر منطقی غیر منطقی به او داد
[ترجمه گوگل]او مجموعه ای از تقصیرات به طور فزاینده نامعتبر را ارائه داد

6. It's not entirely implausible that a galaxy could be identical to our own.
[ترجمه ترگمان]کاملا منطقی نیست که یک کهکشان مشابه ما باشد
[ترجمه گوگل]کاملا غیرقابل باور است که یک کهکشان می تواند همانند ما باشد

7. Her explanation is not implausible.
[ترجمه ترگمان]Her implausible نیست
[ترجمه گوگل]توضیح او غیر قابل باور نیست

8. This idea is totally implausible.
[ترجمه ترگمان]این ایده کاملا غیر منطقی است
[ترجمه گوگل]این ایده کاملا غیر قابل باور است

9. While unlikely, this is not in principle altogether implausible, and so the wrong answer would be reached.
[ترجمه ترگمان]در حالی که بعید است این موضوع کاملا غیر منطقی باشد، و بنابراین پاسخ غلط حاصل خواهد شد
[ترجمه گوگل]در حالی که بعید است، این اصل در اصل ناکارآمد است و بنابراین پاسخ اشتباه رسیده است

10. Yet the very idea was gross and implausible.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این ایده نامعقول و غیر منطقی بود
[ترجمه گوگل]با این حال، این ایده ناخوشایند و غیر قابل باور بود

11. While such mentalistic constructions may sound implausible at first sight, they are justified in three ways.
[ترجمه ترگمان]در حالی که چنین ساخت های mentalistic ممکن است در نگاه اول نامحتمل به نظر برسد، اما به سه طریق توجیه می شوند
[ترجمه گوگل]در حالی که چنین ساختارهای ذهنی ممکن است در ابتدا ممکن است غیر قابل باور باشند، آنها در سه راه توجیه می شوند

12. But the tremendous earthquakes they showed were somewhat implausible.
[ترجمه ترگمان]اما زمین لرزه های عظیم که آن ها نشان دادند کمی غیر منطقی بودند
[ترجمه گوگل]اما زلزله های بزرگی که نشان دادند، تا حدودی نامعلوم بودند

13. But in fact it seems most implausible the ether should do this.
[ترجمه ترگمان]اما در واقع به نظر می رسد که غیر منطقی است که اتر باید این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]اما در واقع به نظر می رسد غیر قابل باور است که اتر باید این کار را انجام دهد

14. The film has its rough patches: particularly the implausible speed with which Jeanne catches on to something being amiss with Mika.
[ترجمه ترگمان]این فیلم لکه های ضخیم خود را دارد: به خصوص سرعت غیر معمول که ژان در مورد چیزی نادرست با میکا به آن اشاره می کند
[ترجمه گوگل]فیلم دارای تکه های خشن خود است: به ویژه سرعت غیرمعمول که جینا با چیزی که با مایک اشتباه گرفته است

15. Moreover in many cases it is implausible.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این در بسیاری از موارد غیر منطقی است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این در بسیاری از موارد این غیر قابل باور است

پیشنهاد کاربران

غیر قابل قبول

باورنکردنی


کلمات دیگر: