1. We illuminate the enemy plane with searchlights in order to shoot at it.
[ترجمه ترگمان]ما هواپیمای دشمن را با نور searchlights روشن می کنیم تا به آن شلیک کنیم
[ترجمه گوگل]ما هواپیمای دشمن را با چراغ های روشن به تصویر می کشد تا به آن شلیک کنیم
2. They use games and drawings to illuminate their subject.
[ترجمه ترگمان]آن ها از بازی ها و drawings برای روشن کردن سوژه خود استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از بازی ها و نقاشی ها برای روشن کردن موضوع خود استفاده می کنند
3. The study of the present also helps to illuminate the past.
[ترجمه ترگمان]مطالعه زمان حال به روشن کردن گذشته کمک می کند
[ترجمه گوگل]مطالعه در حال حاضر نیز به روشن شدن گذشته کمک می کند
4. Our interesting teacher could illuminate almost any subject we studied.
[ترجمه ترگمان]معلم جالب ما می توانست تقریبا هر موضوعی را که بررسی کردیم روشن کند
[ترجمه گوگل]معلم جالب ما می تواند تقریبا هر موضوع مورد مطالعه را روشن کند
5. The bomber dropped a flare to illuminate the target.
[ترجمه ترگمان]این بمب گذار یک مشعل برای روشن کردن هدف خود رها کرد
[ترجمه گوگل]بمب افکن برای افشای هدف، یک انفجار را از بین برد
6. It has served to illuminate and inspire many thousands of students, teachers and academics throughout the world.
[ترجمه ترگمان]آن به روشن کردن و الهام بخشیدن به بسیاری از هزاران دانشجو، معلمان و دانشگاهیان در سراسر جهان پرداخته شده است
[ترجمه گوگل]این امر موجب روشن شدن و الهام بخشیدن هزاران دانش آموز، معلم و دانشگاهی در سراسر جهان شده است
7. She said she came to help illuminate the area with her headlights.
[ترجمه ترگمان]اون گفت اومده کمک کنه منطقه چراغ های جلوی ماشینش رو روشن کنه
[ترجمه گوگل]او گفت که او برای کمک به روشن شدن این منطقه با چراغهایش آمد
8. But he hopes that scans should illuminate the precise areas of any deficits.
[ترجمه ترگمان]اما او امیدوار است که اسکن کردن، قسمت های دقیق هر گونه نقص را روشن کند
[ترجمه گوگل]اما او امیدوار است که اسکن ها باید مناطق دقیق نقص را روشن کنند
9. At least a dozen lawsuits filed recently illuminate the racial and gender friction within the agency.
[ترجمه ترگمان]حداقل ده دادخواست به تازگی ایجاد شده است که اصطکاک نژادی و جنسیتی در این منطقه را روشن می کنند
[ترجمه گوگل]حداقل اخطارهای ده گانه اخیرا نشان دهنده اصطکاک نژادی و جنسیتی در سازمان است
10. Small lights illuminate different points on the map.
[ترجمه ترگمان]نوره ای کوچک نقاط مختلف نقشه را روشن می کنند
[ترجمه گوگل]چراغ های کوچک نقاط مختلف بر روی نقشه را روشن می کند
11. Being purely quantitative measures, they fail to illuminate qualitative advances.
[ترجمه ترگمان]آن ها صرفا معیارهای کمی هستند، اما موفق به روشن کردن پیشرفت های کیفی نشدند
[ترجمه گوگل]صرفا اندازه گیری کمی، آنها قادر به روشن کردن پیشرفت های کیفی نیستند
12. Looking to the past, she seeks to illuminate the present, believing there to be no unbridgeable gap between the two.
[ترجمه ترگمان]با نگاه کردن به گذشته، او به دنبال روشن کردن زمان حاضر است، و اعتقاد بر این است که هیچ شکافی بین این دو وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به دنبال گذشته، او می خواهد این حقیقت را روشن کند، باور دارد که شکاف بین این دو وجود ندارد
13. There was some moon which would illuminate the scene suddenly, then be gone as though switched off by the scudding cloud.
[ترجمه ترگمان]یک ماه بود که ناگهان صحنه را روشن می کرد، سپس مثل اینکه از میان ابره ای تیره ناپدید شده باشد، ناپدید می شد
[ترجمه گوگل]بعضی از ماه ها وجود داشت که صحنه را به طور ناگهانی روشن می کرد و پس از آن به وسیله ابر رایانه خاموش می شد
14. It had a plain glazed back to illuminate the upper deck at night and the lamps were removed from the hoops.
[ترجمه ترگمان]هوا صاف و صیقلی شده بود که بر عرشه بالایی تابید و چراغ ها را روشن کرد
[ترجمه گوگل]پشت شیشه ای به رنگ روشن به عرشه بالایی در شب روشن شد و لامپ ها از حلقه ها حذف شدند
15. The Aceh deal should also illuminate the murky political scene in the Indonesiancapital.
[ترجمه ترگمان]منطقه آچه همچنین باید صحنه سیاسی تیره در منطقه Indonesiancapital را روشن کند
[ترجمه گوگل]معامله آچه نیز باید صحنه های شگرف سیاسی در سرمایه گذاری اندونزی را روشن کند