کلمه جو
صفحه اصلی

haw


معنی : گیر کردن، پرچین، درنگ، کویج، کیالک، میوه ولیک، ملاولیک، گله گوسفند و غیره، محوطه، حصار، من من کردن، دست چپ رفتن، به دست چپ رفتن، دست چپ بردن
معانی دیگر : مخفف: وابسته به هاوایی، (گیاه شناسی) رجوع شود به: hawthorn، (در فرمان دادن به اسب و گاو و غیره) برو دست چپ !، چپ !، (هنگام سخن) من من کردن (معمولا به صورت: hem and haw حرف خود را قورت دادن و من من کردن)، (جانورشناسی)شامه ی پرک (پلک سوم در چشم برخی جانوران) (nictitating membrane هم می گویند)، چیز بی ارزش، گیردرصحبت، فرمان حرکت به یک دسته یاتیم دادن، به د

انگلیسی به فارسی

گیرکردن در صحبت، من من کردن در صحبت، گیر کردن در صحبت، درنگ در صحبت، چرخیدن یا به دست چپ رفتن، کویج، کیالک، میوه ولیک، ملاولیک


خب، کویج، پرچین، حصار، محوطه، کیالک، میوه ولیک، ملاولیک، گیر کردن، درنگ، گله گوسفند و غیره، دست چپ رفتن، به دست چپ رفتن، من من کردن، دست چپ بردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the fruit of a hawthorn bush or tree.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: haws, hawing, hawed
• : تعریف: to pause or stumble in speaking, or make a noise indicating a pause or stumble.

- She hemmed and hawed and finally admitted the truth.
[ترجمه ترگمان] او خودش را جمع و جور کرد و بالاخره حقیقت را اعتراف کرد
[ترجمه گوگل] او هماهنگ شد و در نهایت به حقیقت پیوست
اسم ( noun )
• : تعریف: a stumble or pause in speaking, or a noise indicating such a pause.
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: turn left! (used as a command to a draft animal). (Cf. gee
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: haws, hawing, hawed
• : تعریف: to turn or pull to the left. (Cf. gee

• fruit of the hawthorn tree or shrub
make a stammering sound, hesitate while speaking
to the left! (command given to draft animals)
haws are the red berries produced by hawthorn trees in autumn.
writers sometimes use `haw haw' to show that one of their characters is laughing, especially in a rather unpleasant or superior way.
haw is used as a verb only in the expression `to hum and haw'; see hum.

مترادف و متضاد

گیر کردن (اسم)
haw

پرچین (اسم)
paling, fence, hedge, haw, riveting, palisade

درنگ (اسم)
pause, halt, hesitance, hesitancy, hesitation, haw, tarry, tarriance

کویج (اسم)
haw

کیالک (اسم)
hawthorn, haw

میوه ولیک (اسم)
haw

ملاولیک (اسم)
haw

گله گوسفند و غیره (اسم)
haw

محوطه (اسم)
close, run, lot, compound, ambit, precinct, enclosure, square, haw, garth

حصار (اسم)
fort, hag, enclosure, enceinte, fold, barrier, fencing, fence, barracoon, wall, hedge, haw, cramp, kraal, inclosure, paddock

من من کردن (فعل)
murmur, maunder, fumble, mutter, chunter, haw, mumble

دست چپ رفتن (فعل)
haw

به دست چپ رفتن (فعل)
haw

دست چپ بردن (فعل)
haw

جملات نمونه

1. Look at the plebs! Getting all muddy! Haw haw haw!
[ترجمه ترگمان]توده را نگاه کنید! همه گل آلود شدن! ها! ها! ها! ها! ها! ها! ها! ها
[ترجمه گوگل]به پلب ​​نگاه کن گرفتن همه گل آلود خنده داره!

2. Tim hemmed and hawed, but finally told his boss the truth.
[ترجمه ترگمان]تیم با من و من سر و صدا کرد، اما بالاخره حقیقت را به رئیسش گفت
[ترجمه گوگل]تیم او را به هم متصل کرد و بالاخره سرانجام به رئیس خود گفت: حقیقت

3. We hummed and hawed for weeks before deciding to buy the house.
[ترجمه ترگمان]چند هفته قبل از اینکه تصمیم بگیریم خونه رو بخریم
[ترجمه گوگل]ما هفته ها قبل از تصمیم به خرید این خانه، هوس و خجالت زده شدیم

4. He hemmed and hawed around and didn't tell me what I wanted to know.
[ترجمه ترگمان]او به اطراف نگاه کرد و از من خواست چیزی را که می خواستم بدانم به من نگفت
[ترجمه گوگل]او درهم و برهم زده بود و به من چیزی نگفت که من می خواستم بدانم

5. We hummed and hawed for months before actually deciding to buy the house.
[ترجمه ترگمان]ماه ها پیش از اینکه تصمیم گرفته بودیم خونه رو بخریم یه چیزی زمزمه کردیم
[ترجمه گوگل]ما ماه ها قبل از تصمیم گیری در خرید خانه تصمیم گرفتیم ماه ها و ماه ها را تحمل کنیم

6. He began to hem and haw when I asked about his wife.
[ترجمه ترگمان]وقتی راجع به همسرش سوال کردم شروع به خندیدن کرد
[ترجمه گوگل]وقتی که از همسرش پرسیدم او شروع به خواندن و گوش دادن کرد

7. He hemmed, he hawed, he guffawed.
[ترجمه ترگمان]قاه قاه خندید و قاه قاه خندید
[ترجمه گوگل]او او را می پوشاند، او خجالتی است

8. Well, according to Mummy Hawn, at 33 Chris is too old for her daughter.
[ترجمه ترگمان]خوب، طبق گفته های مامان جان، در سن ۳۳ سالگی برای دخترش خیلی قدیمی است
[ترجمه گوگل]خوب، به گفته مومی هون، در 33 کریس برای دخترش خیلی قدیمی است

9. They hemmed and hawed and fiddled with the data, and called for more aid and more research.
[ترجمه ترگمان]آن ها hemmed و hawed را محاصره کردند و با داده ها بازی کردند و درخواست کمک بیشتر و تحقیقات بیشتر شدند
[ترجمه گوگل]آنها با داده ها جمع کرده و با آنها سر و کار داشتند و خواستار کمک بیشتر و پژوهش بیشتر شدند

10. Floyd hemmed and hawed when he was asked to introduce himself.
[ترجمه ترگمان]وقتی خواست خود را معرفی کند، فلوید و من را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]فلوید هنگامی که از او خواسته شد خودش را معرفی کند، درهم شکسته شد

11. The clarification of haw juice by means of chitosan was studied.
[ترجمه ترگمان]clarification ها با استفاده از کیتوزان مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]روشن کردن آب هوی با استفاده از کیتوزان مورد مطالعه قرار گرفت

12. Adding the suitable quantity juice of opuntia dillenii haw in the process of producing beer, we study and produce a new type of beer with healthy function.
[ترجمه ترگمان]با اضافه کردن مقدار مناسب آب تولید آبجو در فرآیند تولید آبجو، ما به مطالعه و تولید نوع جدیدی از آبجو با عملکرد سالم می پردازیم
[ترجمه گوگل]با اضافه کردن مقدار آب مناسب Opuntia dillenii haw در روند تولید آبجو، ما یک نوع جدید از آبجو با عملکرد سالم را مطالعه و تولید می کنیم

13. The present invention relates to a haw, jujube and wolfberry fruit drink, which is a nourishing drink using haw juice as main liquor.
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود به a، jujube و wolfberry میوه مربوط می شود که به عنوان نوشیدنی اصلی از آب و فاضلاب استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به نوشیدنی میوه ها، هویج و میوه ای ولوبر است که یک نوشیدنی تغذیه کننده با استفاده از آب گوشتی به عنوان مشروب اصلی است

14. Haw can he get by on such low wages?
[ترجمه ترگمان]آیا او می تواند با چنین دست مزد پست و پست به آنجا برسد؟
[ترجمه گوگل]او می تواند با چنین دستمزدهای کم درآمد داشته باشد؟

پیشنهاد کاربران

مِن مِن کردن


کلمات دیگر: