1. his reasoning was illogical
استدلال او غیرمنطقی بود.
2. It is illogical to oppose the repatriation of economic migrants.
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی است که با بازگشت مهاجران اقتصادی مخالفت کنیم
[ترجمه گوگل]مخالفت با بازگشت مهاجران اقتصادی غیر منطقی است
3. It is clearly illogical to maintain such a proposition.
[ترجمه ترگمان]این کاملا غیرمنطقی است که چنین پیشنهادی را حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]به وضوح غیر منطقی است که چنین نظری را حفظ کنیم
4. She has an illogical fear of insects.
[ترجمه ترگمان]او ترس غیر منطقی از حشرات دارد
[ترجمه گوگل]او ترس غیر منطقی از حشرات دارد
5. It is an illogical statement, because if one part is true, then the other must be false.
[ترجمه ترگمان]این یک شرح غیرمنطقی است، زیرا اگر یک قسمت درست باشد، آن دیگری باید اشتباه باشد
[ترجمه گوگل]این یک بیانیه منطقی است، زیرا اگر یک قسمت درست باشد، دیگر باید نادرست باشد
6. Although strictly illogical, Martin's interpretation of this paradox seems the best.
[ترجمه ترگمان]اما تفسیر مارتین از این پارادوکس به شدت غیر منطقی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]اگرچه کاملا غیر منطقی است، تفسیر مارتین از این پارادوکس به نظر می رسد بهترین است
7. It's illogical to pay for homeless families to stay in hostels instead of building new houses.
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی است که به جای ساختن خانه های جدید، برای خانواده های بی خانمان پول پرداخت کنیم
[ترجمه گوگل]این غیر منطقی است که برای خانواده های بی خانمان به جای ساخت خانه های جدید اقامت در خوابگاه ها پرداخت شود
8. It seems illogical to change the timetable so often.
[ترجمه ترگمان]به نظر منطقی می رسد که این برنامه زمانی اغلب تغییر کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد غیر منطقی است که جدول زمانی را تغییر دهید
9. So it was partly out of an illogical sense of obligation that she began to read his book on Aurae Phiala.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب تا اندازه ای از حس غیر منطقی و غیرمنطقی بود که او شروع به خواندن کتابی درباره Aurae کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن بخشی از احساس غیر منطقی تعهد بود که او شروع به خواندن کتاب خود در Aurae Phiala کرد
10. It was illogical, but she had a premonition that Officer Hassan's instinct would prove correct.
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی بود، اما پیش بینی کرده بود که غریزه افسر حسن درست است
[ترجمه گوگل]این غیر منطقی بود، اما او پیشگویی کرده بود که غریزه افسران حسن ثابت می شود
11. He carries on with his illogical druggy spew, obviously telling a tragic story by the look on his face.
[ترجمه ترگمان]او ادامه می دهد: به نظر میاد این داستان غیر منطقی و غیر منطقی به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]او با مواد مخدر غیر منطقی خود را به کار می گیرد، بدیهی است که با نگاهی به چهره اش داستان غم انگیز را بیان می کند
12. It is illogical to sell stocks and shares when their value is low.
[ترجمه ترگمان]فروش سهام و سهام زمانی که ارزش آن ها پایین است غیرمنطقی است
[ترجمه گوگل]وقتی ارزش آنها پایین است، فروش سهام و سهام غیر منطقی است
13. Often illogical or insubstantial, they can be neutralized or eliminated with a minimal effort.
[ترجمه ترگمان]اغلب غیر منطقی و غیر طبیعی می توانند با کم ترین تلاش خنثی یا حذف شوند
[ترجمه گوگل]اغلب غیر منطقی و غیرمستقیم، با حداقل تلاش می توان آنها را خنثی یا حذف کرد
14. But even the most logical of us have illogical moments and problems with romance.
[ترجمه ترگمان]اما حتی منطقی ترین زمان ما لحظات منطقی و مشکلاتی در رابطه با عشق و عاشقی داریم
[ترجمه گوگل]اما حتی منطقی تر از ما لحظات غیر منطقی و مشکلات عاشقانه است