کلمه جو
صفحه اصلی

jocosity


معنی : ظرافت، شوخی، خوش مزگی، بذله گویی
معانی دیگر : شوخ دلی، خرم دلی، خوشحالی

انگلیسی به فارسی

شوخی، خوشحالی


انگلیسی به انگلیسی

• cheerfulness, joking, fun

مترادف و متضاد

ظرافت (اسم)
agility, adroitness, delicacy, elegance, grace, airiness, daintiness, concinnity, jocularity, gumption, jocosity, quick-wittedness, wittiness

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

خوش مزگی (اسم)
relish, flavor, gust, joke, humor, jest, bon mot, jocularity, zest, sapidity, jocosity, nice taste, pepper

بذله گویی (اسم)
jest, wit, pleasantry, jocosity, waggery, witticism

جملات نمونه

1. It made fun of Confucius by jocosity and ironic style of writing, expressed Zhuangzi s extremely ideal—sage not to die, the big robber continued.
[ترجمه ترگمان]دزد بزرگ ادامه داد که کنفسیوس را با سبک jocosity و سبک خنده دار نویسندگی مسخره می کرد و اظهار داشت که عاقل است - عاقل است که بمیرد
[ترجمه گوگل]این کنفوسیوس از طریق نوازندگی و سبک نویسی نوشتن از کنفوسیوس لذت برده شد، بیانگر ظرافت عالی Zhuangzi، که نباید بمیرد، دزد بزرگ ادامه یافت

2. A distinguish feature of post-modern text is its jocosity writing style.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی متمایز از متن پست مدرن سبک نوشتاری آن است
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های متمایز از متن پس از مدرن سبک نوشتاری آن است

3. Based on the description and inspection to the Huagudeng, this text points out: performing arts, Common Events, ad-lib and jocosity festival are the four main artistic characteristics of it.
[ترجمه ترگمان]این متن براساس توصیف و بازرسی to، این نکات را نشان می دهد: هنرهای نمایشی، رویداده ای مشترک، festival - lib و festival، چهار ویژگی هنری اصلی آن هستند
[ترجمه گوگل]بر اساس شرح و بازرسی Huagudeng، این متن اشاره می کند: هنرهای نمایشی، رویدادهای معمول، جشنواره ad-lib و jocosity چهار ویژگی اصلی هنری از آن است

4. Record of a Journey to the West is a tragic story written in the appearance of a comedy by the author and it is a jocosity depiction of survival consciousness.
[ترجمه ترگمان]ثبت سفر به غرب داستانی تراژیک است که در ظاهر یک کمدی نوشته شده توسط نویسنده نوشته شده و یک نمایش jocosity از آگاهی بقا است
[ترجمه گوگل]ضبط سفر به غرب یک داستان غم انگیز است که در اثر کمدی نوشته شده توسط نویسنده نوشته شده است و یک تصویر جالبی از آگاهی بقا است

5. Through his researches on the image system figured by Rabelais, Bakhtin has blazoned forth a concept of "macro-death" with dualism and jocosity .
[ترجمه ترگمان]از طریق تحقیقات او بر روی سیستم تصویر که توسط رابله ساخته شده است، Bakhtin مفهوم \"مرگ بر ماکرو\" را با دوگانگی و jocosity بیان کرده است
[ترجمه گوگل]باختین با تحقیقات خود در مورد سیستم تصویری که توسط رابلس صورت گرفته است، یک مفهوم 'مرگ کلان' را با دوگانگی و ناهماهنگی بیان کرده است

6. The overall style is expressed in the form of humor, jocosity and exaggeration, which belongs to the classical theme beneficial to all ages and never tired of seeing.
[ترجمه ترگمان]سبک کلی به شکل شوخ طبعی، jocosity و اغراق بیان می شود، که به موضوع کلاسیک برای همه سنین مفید است و هرگز از دیدن آن خسته نمی شود
[ترجمه گوگل]سبک کلی در قالب طنز، ناراحتی و غفلت بیان می شود که متعلق به تم کلاسیک است که برای همه سنین مفید است و هرگز از دیدن آن خسته نشده است

7. The body feature of the Network Video Arts is characterized by its pornography, jocosity and narcissism.
[ترجمه ترگمان]ویژگی بدن هنرهای تصاویر ویدیویی آن با پورنوگرافی، jocosity و خودشیفتگی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]ویژگی های بدن Network Video Arts توسط پورنوگرافی، ناراحتی و نارسیسیسم مشخص می شود


کلمات دیگر: