1. Make the best of a bad business (or job or bargain).
[ترجمه ترگمان]بهترین کار را انجام دهید (یا کار یا معامله)
[ترجمه گوگل]بهترین کارهای بد (یا کار یا معامله) را انجام دهید
2. Perhaps you can't control your job, but you may be able to make other changes in your life.
[ترجمه ترگمان]شاید شما نمی توانید کار خود را کنترل کنید، اما ممکن است بتوانید تغییرات دیگری در زندگی خود ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]شاید شما نمیتوانید کار خود را کنترل کنید، اما ممکن است بتوانید تغییرات دیگری در زندگی خود ایجاد کنید
3. If a job is worth doing it is worth doing well.
[ترجمه ترگمان]اگر کار ارزش انجام دادن داشته باشد، ارزشش را دارد
[ترجمه گوگل]اگر یک شغل ارزش انجام دادن داشته باشد، ارزش انجام دادن خوب است
4. He couldn't take that job at the zoo because of his epilepsy.
[ترجمه ترگمان]به خاطر صرع او نمی توانست آن شغل را در باغ وحش بگیرد
[ترجمه گوگل]او نمی توانست به خاطر صرع خود این کار را در باغ وحش انجام دهد
5. They have no reservations about taking factory or manual jobs.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ قید و شرطی در مورد استخدام کارگران یا کار دستی ندارند
[ترجمه گوگل]آنها هیچ مشکلی در مورد کارهای کارخانه یا دستی ندارند
6. The boom has created job opportunities.
[ترجمه ترگمان]رونق فرصت های شغلی ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]رونق فرصت های شغلی ایجاد کرده است
7. It must be difficult to cope with three small children and a job.
[ترجمه ترگمان]سازگاری با سه کودک کوچک و یک شغل دشوار است
[ترجمه گوگل]باید با سه کودک کوچک و یک شغل مقابله کنیم
8. No other organisation was able or willing to take on the job.
[ترجمه ترگمان]هیچ سازمان دیگری قادر به انجام این کار نبود
[ترجمه گوگل]هیچ سازمان دیگری قادر نبود یا مایل به انجام کار نبود
9. Many students now see university as a stepping stone to a good job.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان در حال حاضر دانشگاه را به عنوان یک گام گذاشتن بر روی یک شغل خوب می دانند
[ترجمه گوگل]امروزه بسیاری از دانش آموزان دانشگاه را به عنوان یک قدم برای کار خوب می بینند
10. After weeks of frenetic activity, the job was finally finished.
[ترجمه ترگمان]پس از هفته ها فعالیت آشفته، این شغل در نهایت به پایان رسید
[ترجمه گوگل]پس از چند هفته فعالیت های غم انگیز، این کار در نهایت به پایان رسید
11. She was treated with scorn and ridicule by her colleagues when she applied for the job.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او برای این کار درخواست کار می کرد، با تمسخر و تمسخر همکاران خود رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی که او برای کارش درخواست کرد، او توسط همکارانش فریب خورده و مضحک شد
12. This job is too easy. Why can't they give me something I can really get my teeth into?
[ترجمه ترگمان] این شغل خیلی آسونه چرا نمی توانند چیزی به من بدهند که واقعا بتوانم دندان هایم را به هم بزنم؟
[ترجمه گوگل]این کار خیلی آسان است چرا نمی توانند به من چیزی بدهند که واقعا می تواند دندان هایم را بگیرد؟
13. If she hadn't been so persistent she might not have gotten the job.
[ترجمه ترگمان]اگر انقدر اصرار نکرده بود که این کار را نکرده باشد
[ترجمه گوگل]اگر او تا این حد ماندگار نبود، ممکن است این کار را نداشته باشد
14. She was actively looking for a job.
[ترجمه ترگمان]او به طور فعال به دنبال شغلی می گشت
[ترجمه گوگل]او به طور فعال به دنبال یک شغل بود
15. Don't be late for your interview, or you won't get the job.
[ترجمه ترگمان]دیر نکنی، وگرنه این کار را نخواهی کرد
[ترجمه گوگل]برای مصاحبه خود دیر نکنید، یا این کار را دریافت نخواهید کرد