کلمه جو
صفحه اصلی

jeopardize


معنی : بخطر انداختن
معانی دیگر : به خطر انداختن، به مخاطره انداختن، jeopard بخطر انداختن

انگلیسی به فارسی

( jeopard ) بخطر انداختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jeopardizes, jeopardizing, jeopardized
• : تعریف: to cause to be in danger or at risk; imperil.
متضاد: safeguard
مشابه: compromise, endanger, imperil, peril, risk, venture

- This scandal is jeopardizing her position in the company.
[ترجمه فواد بهمنی] این تهمت موقعیت او را در شرکت به خطر می اندازد.
[ترجمه ترگمان] این رسوایی موقعیت اون رو به خطر میندازه
[ترجمه گوگل] این رسوایی موقعیت او را در شرکت به خطر می اندازد
- If you fail chemistry this year, you will jeopardize your chances of getting into medical school.
[ترجمه milad] اگه امسال شیمی رو بیفتی، شانست برای ورود به دانشکده ی پزشکی به خطر میفته.
[ترجمه ترگمان] اگر در سال جاری شیمی را شکست دهید شانس خود برای وارد شدن به مدرسه را به خطر خواهید انداخت
[ترجمه گوگل] اگر در سال جاری شیمیائی شکست بخورید، احتمال شانس گرفتن مدرک پزشکی را به خطر می اندازید

• endanger, imperil, put at risk, place in danger; compromise the safety or security of; compromise the success of (also jeopardise)
if you jeopardize a situation, you do something that may destroy or damage it.

مترادف و متضاد

endanger


بخطر انداختن (فعل)
risk, hazard, jeopardize, imperil, jeopard

Synonyms: be careless, chance, chance it, gamble, hazard, imperil, lay on the line, peril, put at risk, put in danger, put in jeopardy, risk, stake, subject to, tempt fate, threaten


جملات نمونه

1. Soldiers jeopardize their lives in war.
سربازان در جنگ جانشان را به خطر می اندازند

2. Mr. Marcos revised his opinion of police officers after two of them had jeopardized their lives to save his drowning child.
آقای مارکوش بعد از اینکه دو پلیس زندگی خود را برای نجات جان فرزندش که در حال غرق شدن بود به خطر انداختند,در طرز فکر خود نصبت به افسران پلیس تجدید نظر کرد

3. Though it jeopardized his chance for a promotion, Mr. Rafael ventured to criticize his boss.
آقای رافائل جرات انتقاد از رئیس خود را داشت گرچه اینکار احتمال ارتقا او را به خطر می انداخت

4. don't jeopardize your future!
آینده ی خود را به خطر میانداز!

5. His foolish behaviour may jeopardize his whole future.
[ترجمه ترگمان]رفتار احمقانه او می تواند آینده او را به خطر بیندازد
[ترجمه گوگل]رفتار احمقانه او می تواند آینده اش را به خطر بیاندازد

6. He would never do anything to jeopardize his career.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت کاری نمی کنه که شغلش رو به خطر بندازه
[ترجمه گوگل]او هرگز کاری را انجام نخواهد داد تا کار خود را به خطر بیاندازد

7. The dispute could jeopardize the negotiations.
[ترجمه ترگمان]اختلاف می تواند مذاکرات را به خطر بیاندازد
[ترجمه گوگل]این اختلاف می تواند مذاکرات را تهدید کند

8. This scandal could seriously jeopardize his chances of being re-elected.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی به شدت شانس خود برای انتخاب مجدد را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]این رسوایی می تواند به طور جدی شانس خود را برای انتخاب مجدد به خطر اندازد

9. Would such legislation jeopardize chances for a treaty?
[ترجمه ترگمان]آیا چنین قانونی شانس خود برای معاهده را به خطر می اندازد؟
[ترجمه گوگل]آیا چنین قانونی فرصت شغلی برای یک معاهده را به خطر می اندازد؟

10. A scandal like this might jeopardize his political career.
[ترجمه ترگمان]یک افتضاح مثل این ممکن است حرفه سیاسی او را به خطر بیندازد
[ترجمه گوگل]یک رسوایی شبیه به این می تواند کار سیاسی خود را به خطر بیاندازد

11. You don't have to jeopardize your standing in the staffroom.
[ترجمه ترگمان]تو مجبور نیستی که توی اتاق اساتید باشی
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید ایستادگی خود را در اتاق کارکنان مواجه نکنید

12. Many feared that the continuing insecurity would jeopardize the chances of elections being held successfully.
[ترجمه ترگمان]بسیاری می ترسند که ناامنی مداوم احتمال برگزاری انتخابات با موفقیت را به خطر بیاندازد
[ترجمه گوگل]بسیاری از این نگران بودند که ناامنی ادامه یابد و احتمال موفقیت انتخابات به خطر انداخته شود

13. But usually its enforcement does not jeopardize the business community.
[ترجمه ترگمان]اما معمولا نیروی اجرای آن جامعه تجاری را به خطر نمی اندازد
[ترجمه گوگل]اما معمولا اجرای آن جامعه تجاری را به خطر نمی اندازد

14. This, they added, could jeopardize other large benefit programs such as Medicare and Medicaid.
[ترجمه ترگمان]آن ها افزودند که این امر ممکن است برنامه های سودمند دیگر نظیر Medicare و Medicaid را به خطر اندازد
[ترجمه گوگل]این، اضافه شده، می تواند سایر برنامه های سودمند بزرگ مانند Medicare و Medicaid را به خطر بیندازد

15. Three women refused to testify, fearing it would jeopardize their careers.
[ترجمه ترگمان]سه زن از شهادت دادن امتناع کردند، زیرا می ترسیدند که این کار به خطر بیفتد
[ترجمه گوگل]سه زن حاضر به شهادت نبودند، از اینکه این امر موجب بروز مشاغل خود می شود

16. The United States doesn't want to jeopardize its aluminum interests controlled by the Surinamese government.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده نمی خواهد منافع aluminum خود را که توسط دولت Surinamese کنترل می شود به خطر اندازد
[ترجمه گوگل]ایالات متحده نمی خواهد به منافع آلومینیوم تحت کنترل دولت سورینام آسیب برساند

17. Soldiers jeopardize their lives in war.
[ترجمه ترگمان]سربازان جانشان را در جنگ به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]سربازان جان خود را در جنگ به خطر انداخته اند

18. Jack adamantly refuses, explaining that CTU involvement could jeopardize his family's safety.
[ترجمه ترگمان]جک سرسختانه مخالفت کرد و توضیح داد که مشارکت CTU می تواند امنیت خانواده اش را به خطر بیاندازد
[ترجمه گوگل]جک به طور اتفاقی رد می کند، توضیح می دهد که دخالت CTU می تواند ایمنی خانواده اش را در معرض خطر قرار دهد

These mistakes have jeopardized your chances for reelection.

این اشتباهات احتمال انتخاب مجدد شما را به خطر انداخته است.


don't jeopardize your future!

آینده‌ی خود را به خطر مینداز!


پیشنهاد کاربران

در معرض خطر قرار گرفتن/دادن، ریسک کردن

put ( someone or something ) into a situation in which there is a danger of loss, harm, or failure.
"a devaluation of the dollar would jeopardize New York's position as a financial centre"
در خطر افتادن، در معرض خطر قرارگرفتن


کلمات دیگر: