1. A policeman snapped handcuffs around his wrists.
[ترجمه bahar_farzin46613] یک پلیس دستبند دستگیری را دور مچ او بست
[ترجمه ترگمان]یک پلیس با دست بند به دور مچ دستش دست بند زد
[ترجمه گوگل]یک پلیس دستشویی را در اطراف مچ دستش گرفت
2. The accused entered the courtroom handcuffed to two police officers.
[ترجمه nika] متهم درحالی که دستانش به دستان دو افسر پلیس دستبند شده بود، وارد دادگاه شد.
[ترجمه ترگمان]متهم با دست بند به دادگاه وارد شد و دو افسر پلیس را دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]متهم به دو نفر از پلیس دستگیر شد
3. The policeman slipped a pair of handcuffs on his wrists.
[ترجمه ترگمان]پلیس یک جفت دست بند روی مچ دستش گذاشت
[ترجمه گوگل]پلیس یک دستبند بر روی مچ دستش گذاشت
4. He was led away to jail in handcuffs.
[ترجمه ترگمان] دست بند به دست به زندان برده شد
[ترجمه گوگل]او به دستگیره ها به زندان منتقل شد
5. They put handcuffs on the two men and led them away.
[ترجمه ترگمان]دست بند را روی دو مرد گذاشتند و آن ها را به کناری بردند
[ترجمه گوگل]آنها دو دست را بر روی دو مرد گذاشتند و آنها را دور بردند
6. He was taken away in handcuffs.
[ترجمه One] او دست بند را گرفته بود
[ترجمه ترگمان] اون دست بند رو به دست گرفته بود
[ترجمه گوگل]او را در دستبند گرفته بود
7. The police officer clicked a pair of handcuffs around his wrists.
[ترجمه ترگمان]افسر پلیس یک جفت دست بند را دور مچ او قفل کرد
[ترجمه گوگل]افسر پلیس یک دست زنجیر را در اطراف مچ دستش قرار داد
8. He was brought into the room handcuffed.
[ترجمه ترگمان]دست بند به دست وارد اتاق شد
[ترجمه گوگل]او به اتاق دستبند آورده شد
9. She was taken to the police station in handcuffs.
[ترجمه Shayan] او درحالى که دستبند داشت وارد اداره پلیس شد
[ترجمه ترگمان] اون با دست بند به اداره پلیس برده شد
[ترجمه گوگل]او در دستبند ها به پلیس منتقل شد
10. The police clapped the handcuffs on the man before he could escape.
[ترجمه ترگمان]پلیس دست بند را پیش از آن که بتواند از آن فرار کند دست زد
[ترجمه گوگل]پلیس دستکش ها را بر روی مرد گذاشت تا بتواند فرار کند
11. A policeman put handcuffs on the suspect.
[ترجمه ترگمان]پلیس دست بند را روی مظنون گذاشت
[ترجمه گوگل]یک پلیس دستبندها را بر روی مظنون قرار داده است
12. Police handcuffed him and hauled him off to jail.
[ترجمه ترگمان]پلیس به او دست بند زده و او را به زندان کشاند
[ترجمه گوگل]پلیس او را دستگیر کرد و او را به زندان آورد
13. He was handcuffed to a policeman.
[ترجمه Amir Hossein] او به افسر پلیس دستبند زده بود
[ترجمه ترگمان]دست بند به دست پلیس بسته شده بود
[ترجمه گوگل]او به یک پلیس دستبند زده بود
14. He was brought into the court in handcuffs.
[ترجمه ترگمان] اون با دست بند به دادگاه برده شد
[ترجمه گوگل]او دستبند را به دادگاه آورد
15. She was led away in handcuffs.
[ترجمه Amir Hossein] او را با دستبند به سمت دادگاه راهی کرد
[ترجمه ترگمان]دست بند را به دست گرفته بود
[ترجمه گوگل]او را در دستبند هدایت کرد