1. they met by the haphazard of chance
آنان از روی تصادف روزگار با هم آشنا شدند.
2. the selection of the team members was haphazard
گزینش اعضای تیم بدون حساب و کتاب انجام شد.
3. I continued my studies in a rather haphazard way.
[ترجمه ترگمان]من به طور تصادفی به تحقیقات خود ادامه دادم
[ترجمه گوگل]تحصیلاتم را به نحوی بی وقفه ادامه دادم
4. Files have been stored in such a haphazard manner that they are impossible to find.
[ترجمه arezoo] فایل ها بدون برنامه ذخیره شده اند به گونه ای که غیرممکن است که پیدا شوند.
[ترجمه ترگمان]پرونده ها به گونه ای تصادفی ذخیره شده اند که پیدا کردن آن ها غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]فایل ها به گونه ای بی نظیر ذخیره شده اند که غیر ممکن است
5. The TV series continues its haphazard meander around the globe - this week it will be in Portugal.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه تلویزیونی به مارپیچ haphazard در سرتاسر جهان ادامه می دهد - این هفته در پرتغال خواهد بود
[ترجمه گوگل]سریال های تلویزیونی در سراسر جهان به طور ناگهانی روی می دهد - این هفته در پرتغال خواهد بود
6. The town had grown in a somewhat haphazard way.
[ترجمه ترگمان]شهر به طور تصادفی رشد کرده بود
[ترجمه گوگل]شهر در یک مسیر تا حدودی بی وقفه رشد کرده است
7. The government's approach to the problem was haphazard.
[ترجمه ترگمان]رویکرد دولت به این مشکل، اتفاقی بود
[ترجمه گوگل]رویکرد دولت به این مسئله بی وقفه بود
8. The investigation does seem haphazard.
[ترجمه ترگمان]این تحقیقات بی هدف به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]تحقیق به نظر می رسد بی عیب و نقص است
9. Educational provision in the country is haphazard.
[ترجمه ترگمان]مقررات آموزشی در این کشور تصادفی است
[ترجمه گوگل]ارائه آموزش در کشور بی وقفه است
10. New employees have to deal with a haphazard filing system.
[ترجمه ترگمان]کارمندان جدید باید با یک سیستم بایگانی اتفاقی سر و کار داشته باشند
[ترجمه گوگل]کارکنان جدید باید با یک سیستم ضبط بدون وقفه برخورد کنند
11. In between, I continued my studies in a haphazard way for they never really interested me, knowing in advance my fate.
[ترجمه ترگمان]در بین آن ها، مطالعات خود را به شیوه ای تصادفی ادامه دادم، زیرا آن ها هرگز به من علاقه مند نبودند، و می دانستم که سرنوشت خود را پیش خواهم کشید
[ترجمه گوگل]در میان، تحصیلاتم را به نحوی بی وقفه ادامه دادم و آنها هرگز من را علاقه مند نمی دانستند که سرنوشت من را پیش بینی کنند
12. Because of the haphazard way infertility is managed, thousands of couples are in a similar situation.
[ترجمه ترگمان]به دلیل روش تصادفی ناباروری، هزاران زوج در یک وضعیت مشابه قرار دارند
[ترجمه گوگل]از آنجا که روش ناباروری به طور تصادفی مدیریت می شود، هزاران زوج در وضعیت مشابهی قرار دارند
13. In this haphazard way we progressed into the afternoon, and started work on the long encircling fence.
[ترجمه ترگمان]در این راه تصادفی، ما به بعد از ظهر پیشرفت کردیم و شروع به کار بر روی حصار encircling کردیم
[ترجمه گوگل]در این روش بی وقفه ما به بعد از ظهر پیشرفت کردیم و در حصار طولانی محاصره شروع به کار کردیم
14. Information about local candidates was fairly haphazard.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات درباره نامزدهای محلی تقریبا اتفاقی بود
[ترجمه گوگل]اطلاعات مربوط به کاندیداهای محلی، کاملا بی پروا بود
15. A track led her through haphazard planting into a clearing where three shacks listed companionably on limestone supports.
[ترجمه ترگمان]یک مسیر او را از میان کاشت اتفاقی که در آن سه کلبه های چوبی نصب شده روی تکیه گاه سنگ آهک قرار داشت، به راه انداخت
[ترجمه گوگل]یک مسیر او را از طریق تصادف به کاشت در آوردن که در آن سه shacks همراه با پشتیبانی از سنگ آهک ذکر شده است