کلمه جو
صفحه اصلی

impressible


معنی : تاثیر پذیر
معانی دیگر : رجوع شود به: impressionable

انگلیسی به فارسی

تاثیر پذیر


انگلیسی به انگلیسی

• easily influenced, impressionable; may be marked by means of pressure

مترادف و متضاد

Synonyms: susceptible, responsive, yielding, affected, impressionable, responsive, sensitive


تاثیر پذیر (صفت)
effective, impressible

penetrable


جملات نمونه

1. The surface of the earth is soft and impressible by the feet of men; and so with the paths which the mind travels.
[ترجمه ترگمان]سطح زمین نرم و impressible است، و چنان با راه هایی که ذهن در آن سفر می کند، تحت تاثیر قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]سطح زمین نرم و قابل توجه توسط پاها از مردان است؛ و همینطور با مسیرهایی که ذهن سفر می کند

2. Address forms, as an impressible linguistic phenomenon, have always been the object of sociolinguistic researches.
[ترجمه ترگمان]فرم های نشانی، به عنوان پدیده linguistic impressible، همواره هدف تحقیقات sociolinguistic بوده اند
[ترجمه گوگل]اشکال آدرس، به عنوان یک پدیده زبانی قابل تحمل، همیشه اهداف تحقیقات جامعه شناختی بوده است

3. East and west cultures gather here since one and a half century. Sometimes they impacted each other, clear comparison gestated made one who ever came here impressible.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ های شرقی و غرب از یک تا نیم قرن در اینجا گرد هم می آیند گاهی اوقات آن ها بر یکدیگر تاثیر می گذارند و این مقایسه روشن باعث می شود کسی که به اینجا می رسد impressible باشد
[ترجمه گوگل]فرهنگ های شرقی و غربی از یک و نیم قرن در اینجا گرد آمده اند گاهی اوقات آنها یکدیگر را تحت تأثیر قرار دادند، مقایسه ای دقیق و دقیق از آن ساخته شده است که هرگز به اینجا افتاده است قابل توجه است

4. The financial problem is the most important one of these problems, and it is the most impressible one to the private enterprises.
[ترجمه ترگمان]مشکل مالی مهم ترین مساله این مشکلات است و it فرد برای شرکت های خصوصی است
[ترجمه گوگل]مشکل مالی مهم ترین یکی از این مشکلات است و یکی از مهم ترین آنها را به شرکت های خصوصی می دهد

5. He was in his fresh youth -- not passionate, but impressible.
[ترجمه ترگمان]او در جوانی تازه بود - نه احساساتی، اما تاثیر پذیر
[ترجمه گوگل]او در جوانان تازه اش بود - نه پرشور، بلکه قابل تحسین

6. Still, the porter of that institution is of an obese habit, and, according to the best of my observation of him, not very impressible .
[ترجمه ترگمان]با این حال، باربر آن موسسه یک عادت چاق است، و با توجه به بهترین مشاهدات من از او، نه بسیار impressible
[ترجمه گوگل]با این حال، متصدی آن موسسه عادت چاق است و، با توجه به بهترین مشاهدات او، بسیار قابل ملاحظه نیست


کلمات دیگر: