کلمه جو
صفحه اصلی

impost


معنی : مالیات، باج، تعرفهبندی کردن
معانی دیگر : مالیات (به ویژه مالیات بر واردات)، تعرفه ی گمرکی، (در مسابقات اسبدوانی با بار) وزنه ای که اسب باید آن را حمل کند، (معماری - بخش بالای ستون یا دیوار که تاق ضربی را نگه می دارد) زیرتاقی، رگه ی زیرتاق، تعرفه بندی کردن
impost(weight)
ورزش : وزنى که اسب باید در مسابقه حمل کند

انگلیسی به فارسی

باج، مالیات، تعرفه بندی کردن


سرزنش، مالیات، باج، تعرفهبندی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tax or duty, such as a customs fee.
مشابه: custom, duty, tariff

(2) تعریف: the carrying weight assigned as a handicap to a horse in a race.

• tax; weight carried by a horse in a race; column supporting an arch (architecture)

مترادف و متضاد

مالیات (اسم)
tax, levy, imposition, scot, taxation, scat, gild, impost

باج (اسم)
tribute, tax, imposition, scot, toll, impost

تعرفه بندی کردن (فعل)
impost, tariff

جملات نمونه

1. Just as the poll tax impost jarred on an historically raw nerve, so will the ban on fox-hunting.
[ترجمه ترگمان]درست همان طور که مالیات دهندگان مالیات بر اعصاب خام تاریخی وارد می شوند، ممنوعیت شکار روباه نیز ممنوع خواهد شد
[ترجمه گوگل]درست همانطور که افزایش مالیات بر نظرسنجی در یک عصب تاریخی خام ایجاد شده است، ممنوعیت شکار روباه نیز خواهد بود

2. Following a Developed nations CDM impost at US$5- 00, when developed nations will trade at Voluntary $12-25 is unfair.
[ترجمه ترگمان]پس از کنفرانس CDM کشورهای توسعه یافته در ۵ - ۵ دلار آمریکا، زمانی که کشورهای توسعه یافته به طور داوطلبانه در ۱۲ - ۲۵ دلار تجارت خواهند کرد، ناعادلانه است
[ترجمه گوگل]پس از توسعه کشورهای CDM در 5 تا 00 دلار، زمانی که کشورهای توسعه یافته در داوطلبان 12 تا 25 دلار به فروش می رسند، غیرمنصفانه است

3. Brazil's impost?metro (taxometer) hit one trillion reais ($582 billion) 35 days earlier this year than in 20
[ترجمه ترگمان]impost برزیل؟ مترو (taxometer)۳۵ روز زودتر از ۲۰ روز در اوایل امسال به یک تریلیون reais (۵۸۲ میلیارد دلار)رسید
[ترجمه گوگل]تحریم در برزیل مترو (مالیات) 35 روز قبل از امسال به میزان یک تریلیون ریال (582 میلیارد دلار) از 20

4. Transient immobilization and stravation add to this impost on the skeletal muscle mass.
[ترجمه ترگمان]بی حرکت کردن گذرا و stravation به این فشار بر روی توده عضلانی اسکلتی اضافه می کنند
[ترجمه گوگل]Immobilization و stravation گذرا به این توده عضلانی اسکلتی افزوده می شود

5. For present purposes there are in my judgment two streams of authority relating to moneys wrongly extracted by way of impost.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، در تشخیص من دو جریان قدرت مربوط به پول به غلط استخراج شده از روش of وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای اهداف فعلی، در قضاوت من دو جریان از قدرت وجود دارد که مربوط به پولهای غیرقانونی استخراج شده از طریق اشتباه است

6. The single man on average wages will think carefully before welcoming such an impost.
[ترجمه ترگمان]مرد مجرد به طور متوسط قبل از استقبال از چنین an به دقت فکر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]تنها مردی که به طور متوسط ​​درآمد دارد، قبل از استقبال از چنین انحرافی دقت خواهد کرد

7. I said that no one has the right to impost his views on others.
[ترجمه ترگمان]من گفتم که هیچ کس حق ندارد نظرات خود را درباره دیگران بیان کند
[ترجمه گوگل]من گفتم که هیچ کس حق ندارد نظرات خود را در مورد دیگران تحمل کند

8. Whether they bear the name vat tax, sales tax, poll tax, duty, impost, excise, capitation, flat, stamp, or whatever other name, they nevertheless all remain either a direct tax or an indirect tax.
[ترجمه ترگمان]چه آن ها نام مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بر فروش، مالیات بر آرا، عوارض، مالیات، مالیات، تمبر، یا هر نام دیگر را تحمل کنند، با این حال همه آن ها یا یک مالیات مستقیم یا یک مالیات غیرمستقیم خواهند ماند
[ترجمه گوگل]با این وجود مالیات مستقیم یا مالیات غیرمستقیم، مالیات فروش، مالیات بر حساب، وظیفه، تحریم، مالیات بر ارزش افزوده، سرانه، تخت، مهر و یا نام دیگری نامیده می شود

9. Thus, the main characters are all from Zhang family, especially the most impost players are all from the core member of Zhang family.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، شخصیت های اصلی همگی از خانواده ژانگ هستند، به خصوص اکثر بازیکنان impost همگی از اعضای اصلی خانواده ژانگ هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین، شخصیت های اصلی همه از خانواده ژانگ هستند، به ویژه بیشتر بازیکنان ناامید از اعضای اصلی خانواده ژانگ هستند

10. In the situation of zollverein, the basic principles of impost reformation are the same.
[ترجمه ترگمان]در وضعیت of، اصول اولیه اصلاح impost یک سان هستند
[ترجمه گوگل]در وضعیت zollverein، اصول اساسی اصلاح طلبی یکسان هستند

11. The prices quoted above do not include any taxes. duties, impost and any other charges of any kind which may be levied in China.
[ترجمه ترگمان]قیمت ذکر شده در بالا شامل هیچ گونه مالیاتی نیست عوارض گمرکی، impost، و هرگونه اتهام دیگری که ممکن است در چین وضع شود
[ترجمه گوگل]قیمت های فوق شامل مالیات نمی شوند وظایف، قاچاق مواد مخدر و سایر اتهامات هر گونه که ممکن است در چین اعمال شود

پیشنهاد کاربران

تحمیل کردن


کلمات دیگر: