1. Gillespie is well known for his impish sense of humour.
[ترجمه ترگمان]Gillespie به خاطر حس شوخ طبعی شیطنت آمیز خود معروف است
[ترجمه گوگل]Gillespie به خوبی به خاطر احساس ناخوشایندی از طنز شناخته شده است
2. Edmund looked up with an impish grin.
[ترجمه ترگمان]ادموند با لبخند impish سرش را بلند کرد
[ترجمه گوگل]ادموند با یک لبخند تلخی نگاه کرد
3. At seventy, he still retains his impish grin.
[ترجمه ترگمان]در هفتاد سالگی هنوز لبخند impish به تن دارد
[ترجمه گوگل]در هفتاد و دو، او همچنان درهم و برهمی است
4. He takes an impish delight in shocking the press.
[ترجمه ترگمان]او از شنیدن این خبر، از شنیدن این خبر خوشحال و خوشحال به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او در تکان دادن مطبوعات دلسرد کننده است
5. He was a man with a very impish wit.
[ترجمه ترگمان]او مردی بود که هوش very داشت
[ترجمه گوگل]او مردی با عصبانیت بسیار ضعیف بود
6. Classmates found him impish and approachable one day, icy in his dignity the next.
[ترجمه ترگمان]یک روز بعد از ظهر روز بعد در حالی که با وقار و متانت خاصی به او نزدیک شده بود، به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]همکلاسی ها او را یک روز ناخوشایند و قابل دسترس یافتند و در شأن و منزلت او قرار گرفتند
7. He wrote tales of plausible galactic empires with impish fun and a fierce belief that scientific knowledge would triumph over ignorance.
[ترجمه ترگمان]او قصه های مربوط به امپراطوری عظیم کهکشانی را با سرگرمی شیطنت آمیز و اعتقاد راسخ به این که دانش علمی بر جهل غلبه خواهد کرد، نوشت
[ترجمه گوگل]او داستانهایی از امپراتوریهای احتمالی کهکشانی را با تفکر غیرمعمول و اعتقاد شدید که دانش علمی بر جهل پیروز می شود، نوشت
8. The impish Forrester scribbles pedagogic remarks all over Jamal's unformed jottings and a sparky, mutually nurturing relationship gets going.
[ترجمه ترگمان]The impish scribbles scribbles remarks (pedagogic Forrester scribbles)در تمام بخش های شکل unformed جمال و یک sparky، روابط nurturing دو طرفه در حال رخ دادن است
[ترجمه گوگل]فورستر فریزر، سخنان آموزنده را در سراسر جلسات بی نظیر جمال بازگو می کند و روابط متقابل پررنگ و متقابلا می رود
9. Thanks to them, the laboratory-cum-home of these impish African Grey parrots looks as if a miniature tornado has blown through.
[ترجمه ترگمان]به لطف آن ها، خانه - خانه این طوطی های impish - آفریقایی این گونه به نظر می رسد که یک گردباد کوچک از بین رفته است
[ترجمه گوگل]با تشکر از آنها، آزمایشگاه-تقدیر خانه از این ناخوشایند طوطیان خاکستری آفریقایی به نظر می رسد به عنوان یک گردباد مینیاتور از طریق نفوذ
10. Impish eyes peered from the doorway.
[ترجمه ترگمان]چشمان impish از در به بیرون خیره شدند
[ترجمه گوگل]چشمان بی انتها از در ورودی نگاه کرد
11. Cracky, an impish and mischievous inventor, has created a badge, which can bestow life on objects.
[ترجمه ترگمان]Cracky، یک مخترع دیوانه و شیطان، یک نشان را ایجاد کرده است که می تواند زندگی را به اشیا تبدیل کند
[ترجمه گوگل]Cracky، یک مخترع ناسزا و بدبخت، یک نشان را ایجاد کرده است که می تواند زندگی را بر روی اشیاء به ارمغان بیاورد
12. His inquisitive and often impish brown eyes mirrored an understanding of everything verbal.
[ترجمه ترگمان]نگاه کنجکاو و often، درک همه چیز را منعکس می کرد
[ترجمه گوگل]چشمهای ناخوشایند و غالبا ناخوشایندی که از چشمان قهوه ای به چشم می خورد، درکی از چیزهای کلامی است
13. Afterwards, he settled down and relaxed and became a little bit more impish.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، او آرام گرفت و آرام گرفت و کمی more شد
[ترجمه گوگل]پس از آن، او حل و فصل شد و آرام شد و کمی ناخوشایند شد