کلمه جو
صفحه اصلی

gibber


معنی : سخن تند و ناشمرده، ور زدن، دست و پا شکسته حرف زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن
معانی دیگر : به سرعت و به طور نامفهوم صحبت کردن، زرزرکردن، جیغ و ویغ کردن

انگلیسی به فارسی

تند و ناشمرده سخنگفتن، دست و پا شکسته حرف زدن، ورزدن، سخن تند و ناشمرده


گیببر، سخن تند و ناشمرده، ور زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن، دست و پا شکسته حرف زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gibbers, gibbering, gibbered
• : تعریف: to talk incoherently or foolishly; chatter.
مشابه: blabber, chatter, chipper
اسم ( noun )
• : تعریف: speech that is incoherent or foolish.
مشابه: jabber

• inarticulate speech, stuttering; chattering, foolish speech
stutter; mumble; speak in an inarticulate manner; chatter, babble
to gibber means to talk very fast in a confused manner.

مترادف و متضاد

سخن تند و ناشمرده (اسم)
jabber, gibber

ور زدن (فعل)
prattle, gibber

دست و پا شکسته حرف زدن (فعل)
gibber, smatter

تند و ناشمرده سخن گفتن (فعل)
chatter, gibber

جملات نمونه

1. He cowered in the corner, gibbering with terror.
[ترجمه ترگمان]در گوشه کز کرد و از وحشت gibbering
[ترجمه گوگل]او در گوشه نشسته بود و با ترور وحشت زده بود

2. Stop gibbering, man, and tell us what you saw.
[ترجمه ترگمان] اینقدر احمق نباش، مرد و به ما بگو چی دیدی
[ترجمه گوگل]متوقف کردن، مرد، و به ما بگویید آنچه را دیدی

3. Everyone is gibbering insanely, nerves frayed as showtime approaches.
[ترجمه ترگمان]هر کسی به نحو جنون آمیزی غرولند می کند و اعصاب خرد شده به روش showtime ساییده می شوند
[ترجمه گوگل]هر کس ناامید کننده است، اعصاب را به عنوان رویکردهای زمان نمایش داده می شود

4. 'It was her,' said Ruth, gibbering with fear.
[ترجمه ترگمان]روت با ترس و لرز گفت: خودش بود
[ترجمه گوگل]روت گفت: 'این او بود، با ترس و وحشت

5. I stood there like a gibbering idiot - I didn't know what I was saying.
[ترجمه ترگمان]مثل یک احمق خنگ آنجا ایستاده بودم - نمی دانستم چه می گویم
[ترجمه گوگل]من مثل ادم احمقانه ای ایستاده بودم - نمی دانستم که چه گفتم

6. I was a gibbering wreck by this stage.
[ترجمه ترگمان]در این مرحله، من یک کم گیج و منگ بودم
[ترجمه گوگل]من در این مرحله خرابکارانه بودم

7. By this time I was a gibbering wreck.
[ترجمه ترگمان]تا این زمان من یک کم گیج و منگ بودم
[ترجمه گوگل]در این زمان من یک خراب گنگ بودم

8. I always turn into a gibbering wreck at interviews.
[ترجمه ترگمان]من همیشه توی مصاحبه هام با یه تصادف احمقانه تبدیل میشم
[ترجمه گوگل]من همیشه در مصاحبه ها به یک خرابکاری خیره کننده تبدیل می شوم

9. No voices gibbered at him from dark corners.
[ترجمه ترگمان]از گوشه های تاریک هیچ صدائی ساخته نمی شد
[ترجمه گوگل]هیچ صدایی از او از گوشه های تاریک ندیده بود

10. What's he gibbering away about?
[ترجمه ترگمان]چرا این قدر گیج و منگ شده؟
[ترجمه گوگل]در مورد او چکار می کند؟

11. Mad machines gibbered, cackled, screeched insanely and blasted each other with sudden bursts of machine gun fire.
[ترجمه ترگمان]ماشین های بابا دیوانه جیغ می کشیدند و دیوانه وار جیغ می کشیدند، دیوانه وار جیغ می کشیدند و یکدیگر را با انفجارهای ناگهانی مسلسل منفجر می کردند
[ترجمه گوگل]ماشین های دیوانه گیببرید، گول زدند، بی رحمانه گریختند و یکدیگر را با انفجار ناگهانی آتش سوزی تفنگ زدند

12. The soldier leaped away, crossing himself and gibbering; some ancient prayer, perhaps, or a magic sign.
[ترجمه ترگمان]سرباز از جا پرید، بر خود صلیب کشید و گفت: یک دعای کهنه، شاید، یا یک نشانه جادویی
[ترجمه گوگل]سرباز فرار کرد، از خود گذشتگی و گریه کردن؛ شاید بعضی از دعاهای باستانی، یا نشانه جادویی

13. Something else Hugh saw nearly made him gibber.
[ترجمه ترگمان]یک چیز دیگر هیو هم او را به ور و ور و ور و ور ور می برد
[ترجمه گوگل]چیز دیگری که هی هی دیدیم تقریبا او را گیببر ساخته بود

14. Dauntless merely uttered a gibbering sound and abandoned the argument.
[ترجمه ترگمان]نام او تنها صدایی بود که به زحمت شنیده می شد و بحث را رها می کرد
[ترجمه گوگل]غافلگیرانه صدای ضعیف را رد می کند و این بحث را رها می کند

پیشنهاد کاربران

کیمیاگران عصرقدیم ، سعی زیادی در مخفی کردن ایده ها و یافته هاشون می کردند.
یکی از بزرگترین این کیمیاگران، جابر بن حیان ( به اعتقاد بسیاری پدرعلم شیمی ) ، با توجه به جو بسیار امنیتی زمان خودش و احتمال زیاد تفتیش شدن محل زندگیش،
نوشته ها و کشفیات خودش رو به صورت کدهای پیچیده، رمز میکرد که برای کسی قابل فهم نبود. . .

خیلی از محققان، لغت gibberish و gibber رو برگرفته از نام جابربن حیان میدونند، به خاطر نامفهوم بودن دست نوشته هاش. . .

وِروِیدن.
زِرزِریدن.


کلمات دیگر: