کلمه جو
صفحه اصلی

handsel


معنی : پیش قسط، فال، شانس، پول، هدیه، رونما، دشت اول صبح، بیعانه دادن، عیدی دادن، رونما دادن، دشت کردن
معانی دیگر : ارمغان، چشم روشنی (مثلا هنگام رفتن به خانه ی نو یا گشودن دکان نو)، عیدی، (نادر) دشت (اولین درآمد روز)، اولین قسط (وام یا رهن و غیره)، (اولین مسطوره یا نمونه یا کاربرد هر چیز) نوبر، پیش نما، نمونه، چشم روشنی دادن به، پیشکش کردن، ارمغان دادن، هدیه دادن

انگلیسی به فارسی

دشت اول صبح، بیعانه دادن، رو نما


دست چپ، رونما، فال، شانس، هدیه، پول، دشت اول صبح، پیش قسط، بیعانه دادن، عیدی دادن، رونما دادن، دشت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• give a gift; give a cash deposit; inaugurate, use for the first time
inaugural gift; gift given for good luck at the start of something (particularly at new year); first act of using any thing; first payment for something, first installment; first money taken in by a new business; earnest money; foretaste

مترادف و متضاد

پیش قسط (اسم)
advance, prepayment, down payment, cash down, handsel

فال (اسم)
handsel, presage, divination, auspice, omen, sortilege

شانس (اسم)
chance, handsel, luck, odds, fortune, fortuity

پول (اسم)
handsel, deposit, shiner, money, dough, specie, rhino, payment, fee, currency, purse, denomination, riches, lucre, gold, lolly, moolah, remittance, pelf, wampum

هدیه (اسم)
present, handsel, gift

رونما (اسم)
handsel

دشت اول صبح (اسم)
handsel

بیعانه دادن (فعل)
handsel

عیدی دادن (فعل)
handsel

رونما دادن (فعل)
handsel

دشت کردن (فعل)
handsel

جملات نمونه

1. I'm going to handsel my house with a party tomorrow.
[ترجمه ترگمان]فردا با یک مهمانی به خانه خودم می روم
[ترجمه گوگل]من فردا با یک مهمانی به خانه می روم

2. You may set your Data-cal when you handsel it.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید اطلاعات خود را در زمانی که آن را ثبت می کنید، تنظیم کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید اطلاعات خود را هنگامی که شما آن را دستکاری تنظیم کنید

3. Handsels A charming little West End restaurant with reliable menu.
[ترجمه ترگمان]یک رستوران کوچک قشنگ غربی را با منوی قابل اعتمادی انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]Handsels یک رستوران جذاب West End با منو قابل اعتماد

4. The present exchanging sorts are several like enfant handsel, wedding handsel, birthday handsel or festival handsel.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، انواع مختلفی مانند \"enfant handsel\"، \"handsel wedding\"، \"handsel wedding\"، \"handsel birthday\" یا \"handsel\" (festival festival)وجود دارد
[ترجمه گوگل]انواع مبادلات فعلی چندین نوع هستند مانند دست زدن به دست، دستاورد عروسی، دست زدن به تولد و یا جشنواره موسیقی

5. To give a handsel to. When I get you home safely in the country I'll make all this up to you.
[ترجمه ترگمان] تا بهت یه هدیه بدم وقتی شما را سالم به خانه برسانم همه چیز را به شما خواهم داد
[ترجمه گوگل]برای دادن یک دست به وقتی که من در کشور با خیال راحت به خانه می روم، من این همه را به شما تحمیل خواهم کرد

6. The tombstone expects to register a data inside community 25 strategic investor submissions, 14 strategic investors pay Jing valence handsel.
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر انتظار دارد تا یک داده درون جامعه ۲۵ مورد نظر سرمایه گذار استراتژیک را ثبت کند، ۱۴ سرمایه گذاران استراتژیک handsel ظرفیت (جینگ)را پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]این سنگ قبر، انتظار می رود که داده ها را در داخل جامعه ثبت کند، 25 سرمایه گذار استراتژیک، 14 سرمایه گذار استراتژیک، جین ولنتز دستان خود را پرداخت کنند

My handsels amounted to fifty tumans.

عیدی‌های من بالغ بر پنجاه تومان می‌شد.



کلمات دیگر: