کلمه جو
صفحه اصلی

impressionable


معنی : تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر
معانی دیگر : خوپذیر، تاءثیر پذیر، اندیش گیر

انگلیسی به فارسی

تاثر پذیر، تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر


قابل اعتماد، تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر


انگلیسی به انگلیسی

• easily influenced, moldable, susceptible; may be marked by pressure
someone who is impressionable is easy to influence.

صفت ( adjective )
مشتقات: impressionably (adv.), impressionability (n.)
• : تعریف: readily influenced; affected by suggestion; suggestible.
مشابه: frail, malleable, pliable, suggestible, susceptible

- Be careful what you say to an impressionable teenager.
[ترجمه ترگمان] مراقب حرف های یک نوجوان تاثیرپذیر باشید
[ترجمه گوگل] مراقب باشید که به یک نوجوان تحریک کننده بگویید

مترادف و متضاد

تحت نفوذ قرار گیرنده (صفت)
impressionable

اثر پذیر (صفت)
impressionable

تاثر پذیر (صفت)
passive, impressionable

easily taught; gullible


Synonyms: affectable, affected, feeling, impressible, influenceable, ingenuous, open, perceptive, plastic, receptive, responsive, sensible, sensile, sensitive, sentient, suggestible, susceptible, susceptive, vulnerable, wax-like


Antonyms: insusceptible, obstinate, stubborn, unimpressionable, unresponsive


جملات نمونه

1. a highly impressionable young man
مرد جوانی که بسیار تاءثیرپذیر است

2. the human nature is impressionable
خوپذیر است نفس انسانی

3. He is in a highly impressionable state.
[ترجمه ترگمان]او در وضعیت بسیار حساس قرار دارد
[ترجمه گوگل]او در یک کشور بسیار ضعیف است

4. The law is intended to protect young and impressionable viewers.
[ترجمه ترگمان]این قانون در نظر دارد تا از بینندگان جوان و تاثیرپذیر حفاظت کند
[ترجمه گوگل]این قانون در نظر گرفته شده برای محافظت بینندگان جوان و تاثیرگذار است

5. He's at that impressionable age when he's very easily led by other children.
[ترجمه ترگمان]او در آن عصر تاثیر پذیر زمانی است که به راحتی توسط بچه های دیگر رهبری می شود
[ترجمه گوگل]او در آن سن قابل تحمل است که به راحتی توسط فرزندان دیگر هدایت می شود

6. The child is at an impressionable age.
[ترجمه ترگمان]کودک در سن تاثیر پذیری است
[ترجمه گوگل]کودک در سن سالم است

7. Whether these rumours reached his impressionable ears as a child must also be doubted.
[ترجمه ترگمان]این که آیا این شایعات به گوش اثر پذیر او رسیده است یا نه، به عنوان یک کودک نیز باید مورد تردید قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این که آیا این شایعات به عنوان یک کودک به گوش های حساس خود رسیده است نیز باید شک داشته باشند

8. Iain, like any impressionable adolescent, was always going to find the bad sister more exciting.
[ترجمه ترگمان]ایان، مانند هر بزرگ سال تاثیر پذیر، همیشه می خواست خواهر بد را هیجان انگیزتر کند
[ترجمه گوگل]آین، مثل هر نوجوان بالقوه، همیشه خواهر بدتر هیجان انگیز را پیدا کرد

9. Unfortunately, the show's message to millions of impressionable teens is that it's OK to take drugs.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، پیام این برنامه به میلیون ها نوجوان تاثیر پذیر این است که مصرف مواد مخدر خوب است
[ترجمه گوگل]متاسفانه، پیام نشان می دهد به میلیون ها نفر از نوجوانان قابل تحسین این است که برای مصرف مواد مخدر خوب است

10. You-you impressionable teenager with a crush on the football captain and anxiety about your own masculinity-you just might be a born homosexual.
[ترجمه ترگمان]تو یه نوجوان احساساتی با عشقی که نسبت به مردانگی خودت داری و نگرانی نسبت به مردانگی خودت داری - فقط ممکنه یه همجنس باز متولد شده باشی
[ترجمه گوگل]شما شما نوجوان قابل تحسین با کاپیتان فوتبال و اضطراب در مورد مردانگی خود را - شما فقط ممکن است یک همجنس گرایان متولد شده است

11. Berenice had been an impressionable child.
[ترجمه ترگمان]Berenice کودک بسیار حساسی بود
[ترجمه گوگل]Berenice یک کودک سالم بوده است

12. You are impressionable like the Emperor.
[ترجمه ترگمان]شما مانند امپراطور تحت تاثیر قرار گرفته اید
[ترجمه گوگل]شما مانند امپراتور قوی هستید

13. Those rituals begin to desensitize the very impressionable and afraid youth to what it's like to be in the Lord's Resistance Army.
[ترجمه ترگمان]این مراسم به تدریج تاثیر بسیار تاثیر پذیر و هراس انگیزی را نسبت به آنچه که در ارتش مقاومت خداوند وجود دارد، آغاز می کنند
[ترجمه گوگل]این آداب و رسوم، جوانان بسیار تحسین کننده و ترسو را به آنچه که در ارتش مقاومت خداوند است، دلسرد می کند

14. The impressionable peasant leads a larger, fuller, more dramatic life than the pachydermatous king.
[ترجمه ترگمان]این روستایی تاثیر پذیر، زندگی پر fuller و fuller از پادشاه pachydermatous را رهبری می کند
[ترجمه گوگل]دهقان تحت تاثیر قرار می دهد زندگی عمیق تر، کامل تر و دراماتیک تر از پادشاه pachydermatous

A highly impressionable young man.

مرد جوانی که بسیار تأثیرپذیر است.


The human nature is impressionable.

نفس انسانی خوپذیر است.


پیشنهاد کاربران

He's at that impressionable age when he's very easily led by other children
. . . به راحتی توسط دیگر بچه ها سوق داده میشد ( تحت تاثیر
اونا قرار میگرفت )

زودباور و احساسی

کسی که به راحتی تحت تاثیر قرار میگیره ( خصوصا احساسی )
میشه به گونه ای ساده لوح و احساسی هم معنا کرد
Impressionable children are in danger to lose their correct way more

adjective
[more impressionable; most impressionable] :
easy to influence

◀️The teacher was accused of forcing his political beliefs on impressionable teenagers
◀️The book had a profound effect on his impressionable young mind

تاثیر پذیر


کلمات دیگر: