کلمه جو
صفحه اصلی

happening


معنی : پیش امد، اتفاق، پا، روی داد
معانی دیگر : رخداد، واقعه، حادثه، ماجرا، رویداد مهم (یا شنیدنی یا قابل ذکر و غیره)

انگلیسی به فارسی

اتفاق، رویداد، پیشامد


اتفاق می افتد، اتفاق، پا، روی داد، پیش امد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that happens; event; occurrence.
مترادف: event, occurrence
مشابه: affair, business, episode, incident, occasion, phenomenon, proceeding

(2) تعریف: a performance or drama that develops spontaneously and involves audience participation.
مترادف: drama
مشابه: performance

• occasion; occurrence, event
a happening is something that happens, often in an unexpected way.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] رویداد

مترادف و متضاد

پیش امد (اسم)
accidence, accident, event, happening, circumstance, exigence, occurrence

اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

پا (اسم)
support, strength, partner, accident, chance, happening, foot, leg, paw, bottom, ground, end, account, part, power, peg, foundation, ped, pod, playmate

روی داد (اسم)
incident, event, happening, circumstance, occasion, occurrence, passage

occurrence


Synonyms: accident, adventure, affair, case, chance, circumstance, episode, event, experience, go, incident, milestone, occasion, phenomenon, proceeding, scene, thing


Antonyms: method, plan, system


جملات نمونه

1. a happening which is still within the memory of most elderly men
رویدادی که هنوز در یاد اکثر مردان سالخورده باقی مانده است

2. i hardly realized what was happening
درست نفهمیدم چه شد.

3. he could not conceive of such an accident happening to him
او تصور نمی کرد که چنین حادثه ای برایش روی دهد.

4. 'God knows what's happening in that madman's mind,' she muttered.
[ترجمه ترگمان]زیر لب گفت: خدا می داند در آن ذهن دیوانه چه می گذرد
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'خدا می داند چه اتفاقی می افتد در ذهن آن دیوانه '

5. He would sit quietly and watch what was happening.
[ترجمه ترگمان]آرام می نشست و تماشا می کرد که چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]او بی سر و صدا نشست و تماشای آنچه اتفاق می افتد

6. The children craned forward to see what was happening.
[ترجمه ترگمان]بچه ها جلو امدند تا ببینند چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]بچه ها به جلو رفتند تا ببینند که چه اتفاقی می افتد

7. We hope to prevent anything unpleasant from happening.
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که از این اتفاق ناخوشایند جلوگیری کنیم
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم از هر چیز ناخوشایند جلوگیری کنیم

8. So what is really happening as the information bandwagon starts to roll?
[ترجمه ترگمان]بنابراین چیزی که واقعا در حال رخ دادن است در حالی است که گروه اطلاعاتی شروع به چرخیدن می کند؟
[ترجمه گوگل]پس واقعا چه اتفاقی می افتد به عنوان اطلاعات جاسوسی اطلاعات شروع به رول می کند؟

9. They appeared not to know what was happening.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نمی دانستند چه اتفاقی در شرف وقوع است
[ترجمه گوگل]آنها ظاهرا نمی دانستند چه اتفاقی می افتد

10. Is this really happening or is it a dream?
[ترجمه ترگمان]آیا این واقعا اتفاق می افتد یا رویایی است؟
[ترجمه گوگل]آیا این واقعا اتفاق می افتد یا رویا است؟

11. This is happening in every school throughout the country.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق در تمام مدارس سراسر کشور اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]این اتفاق در هر مدرسه در سراسر کشور اتفاق می افتد

12. It's only fair that we tell him what's happening.
[ترجمه ترگمان]فقط عادلانه است که به او بگوییم چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]این تنها منصفانه است که ما به او می گویم که اتفاق می افتد

13. Their leaders have lost touch with what is happening in the country.
[ترجمه ترگمان]رهبران آن ها ارتباط خود با آنچه در کشور اتفاق می افتد را از دست داده اند
[ترجمه گوگل]رهبران آنها ارتباطی با آنچه که در کشور اتفاق می افتد، از دست داده اند

14. There's a high risk of another accident happening in this fog.
[ترجمه ترگمان]خطر بزرگی از حادثه دیگری در این مه وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک خطر بزرگ دیگر در این مه رخ می دهد

15. Her obliviousness of what was happening in Germany seems extraordinary.
[ترجمه ترگمان]احساسات او در مورد آنچه در آلمان اتفاق افتاد فوق العاده به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]بی توجهی به آنچه در آلمان اتفاق می افتد به نظر می رسد فوق العاده است

Strange happenings took place right after his death.

پس از مرگ او رویدادهای عجیبی به وقوع پیوست.


پیشنهاد کاربران

رویداد

اتفاق

زود


اتفاق افتادن، رویداد ، پیش آمد

رخ دادن

یکی از معنی هاش میشه
Fashionable

مرکز خبر، جایی که کار های هیجان انگیز اتفاق می افتد، کانون حادثه

happening ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: نمایش پیشامدی
تعریف: شکلی از نمایش مدرن و غیرقراردادی و تجربی که غالباً اجرای آن از یک مکان عمومی آغاز می شود و در سیر تکوینی خود تحت تأثیر عوامل محیطی فی البداهه گسترش می یابد


کلمات دیگر: