کلمه جو
صفحه اصلی

gillie


معنی : ملازم، کلفت، خادم، نوکر یکی از روسای کوهستانی
معانی دیگر : کفش قلابک دار (رجوع شود به: ghillie)، درنواحی کوهستانی اسکاتلند نوکر یکی ازروسای کوهستانی، پادویی کردن

انگلیسی به فارسی

(درنواحی کوهستانی اسکاتلند)نوکر یکی ازروسای کوهستانی، ملازم، خادم، پادویی کردن، ( ghillie ، gilly )


گیلی، کلفت، ملازم، خادم، نوکر یکی از روسای کوهستانی


انگلیسی به انگلیسی

• low cut shoe without a tongue with fringed laces up the instep; young personal servant to a scottish highlander leader; (scottish) professional fishing and hunting guide

مترادف و متضاد

ملازم (اسم)
attendant, retainer, valet, gillie, varlet

کلفت (اسم)
charwoman, maidservant, gillie, chambermaid, tire-woman, biddy, handmaid, housemaid, moll, woman, girl, trull, waitress, marchioness

خادم (اسم)
servant, gillie, sexton, slave, ministrant

نوکر یکی از روسای کوهستانی (اسم)
gillie

جملات نمونه

1. Margaret Gillies currently has a team of 20 volunteers working for her.
[ترجمه ترگمان]مارگارت Gillies در حال حاضر یک تیم متشکل از ۲۰ داوطلب دارد که برای او کار می کنند
[ترجمه گوگل]مارگارت گلیس در حال حاضر یک تیم از 20 داوطلب دارد که برای او کار می کنند

2. She speaks with warmth of Maxwell, Redpath and Gillies and there's a keen eye too kept on contemporary talents.
[ترجمه ترگمان]او با گرمی از ماکسول، Redpath و Gillies صحبت می کند و چشم مشتاق زیادی به استعدادهای معاصر دارد
[ترجمه گوگل]او با گرمی ماکسول، ردپات و جیلیز صحبت می کند و چشم های مشتاق نیز در استعدادهای معاصر نگهداری می شود

3. For me, Gillie always represented strength, dedication and just being a real good guy .
[ترجمه ترگمان]برای من همیشه مظهر نیرو و فداکاری بود و فقط یک آدم خوب بود
[ترجمه گوگل]برای من، جیلی همیشه قدرت، تعهد و درست بودن یک مرد واقعی را نشان داد

4. Gillie met husband Jack Bernhard while he was stationed in Britain during the war .
[ترجمه ترگمان]\"gillie\" هنگامی که در طول جنگ در بریتانیا مستقر شده بود، با شوهر \"جک Bernhard\" ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]جیلی با جک برنارد همسرش را در حالی که در طول جنگ در انگلیس مستقر بود دید

5. So I woke Gerta and Gillie.
[ترجمه ترگمان]پس من Gerta و gillie رو بیدار کردم
[ترجمه گوگل]بنابراین من گرا و گلی را بیدار کرد

6. Gillie also accepts silver, gold, copper and other precious metals to pay for food.
[ترجمه ترگمان]gillie همچنین نقره، طلا، مس و دیگر فلزات گرانبها را برای پرداخت غذا قبول می کند
[ترجمه گوگل]جیلی همچنین نقره، طلا، مس و دیگر فلزات گرانبها را برای پرداخت هزینه غذا می پذیرد

7. Little by little, can by can, Mr. Gillie, the trash man, cleans up his town.
[ترجمه ترگمان]، کم کم، می تونم، آقای \"gillie\"، مرد آشغال شهر رو تمیز میکنه
[ترجمه گوگل]کمی کم کم می توانید آقای گیله، مرد زباله، شهر خود را پاکسازی کنید

8. Gerta and Gillie ran down the sidewalk with some other children in a game of hide - and - seek.
[ترجمه ترگمان]Gerta و gillie با چند کودک دیگر در یک بازی پنهان - و - به جستجو ادامه دادند
[ترجمه گوگل]گرته و جیلی با برخی از بچه های دیگر در یک بازی پنهانی و به دنبال پیاده روی می شوند

9. "I sell three or four every single day and then I get one or two back a week, " said Dave Gillie, owner of Gillies Coney Island Restaurant in Genesee Township.
[ترجمه ترگمان]دیو gillie صاحب رستوران Gillies کانی در Township Genesee می گوید: \" من هر روز سه یا چهار ساعت به فروش می روم و بعد یک یا دو بار به عقب می روم \"
[ترجمه گوگل]دیو جیلی، صاحب رستوران رستوران Gillies Coney در شهر ژنسی، گفت: 'من سه یا چهار روز به فروش می رسم و پس از آن یک یا دو هفته عقب می مانم '


کلمات دیگر: