کلمه جو
صفحه اصلی

jell


معنی : لرزانک، بستن، دلمه شدن، ماسیدن
معانی دیگر : (عامیانه) شکل دادن به، شکل گرفتن (gel هم می نویسند)، ژله شدن، به صورت ژله در آمدن یا درآوردن، به صورت لرزانک در آمدن، (محلی) رجوع شود به: jelly، منجمد کردن، سفت کردن

انگلیسی به فارسی

لرزانک، منجمد کردن، دلمه شدن، سفت کردن، بستن، ماسیدن


جولای، لرزانک، بستن، دلمه شدن، ماسیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jells, jelling, jelled
(1) تعریف: to solidify or congeal; become like a gel or jelly.
مشابه: congeal

- The liquid will jell when it cools.
[ترجمه ترگمان] مایع وقتی سرد می شود که خنک شود
[ترجمه گوگل] مایع هنگامی که سرد می شود

(2) تعریف: of plans, ideas, or the like, to take on a definite form; crystallize.

- Over the months, his plan of escape jelled in his mind.
[ترجمه ترگمان] در طی ماه ها نقشه فرارش در ذهنش بود
[ترجمه گوگل] در طی ماه ها، طرح او از فرار در ذهنش جرقه زد
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause to solidify.

(2) تعریف: to cause to take on definite form.
اسم ( noun )
• : تعریف: a gel or jelly.

• jelly, gel
congeal, thicken; come together, become clear (as in an idea)

مترادف و متضاد

لرزانک (اسم)
jell, jelly, fruit jelly, marmalade

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

دلمه شدن (فعل)
clabber, curdle, curd, clot, jell, quail

ماسیدن (فعل)
harden, congeal, jell, coagulate

coagulate


Synonyms: clot, cohere, come together, condense, congeal, crystallize, finalize, form, freeze, gel, gelate, gelatinize, harden, jellify, jelly, materialize, set, solidify, stick, stiffen, take shape, thicken


Antonyms: liquidate, melt


جملات نمونه

1. i did not understand the story at all because its parts did not properly jell
اصلا داستان رانفهمیدم چون جزئیات آن درست شکل نیافته بود.

2. My ideas are beginning to jell.
[ترجمه ترگمان]ایده های من کم کم دارند jell می شوند
[ترجمه گوگل]ایده های من شروع به زخم می کنند

3. Because of their high pectin content, quinces jell much more quickly than almost any other fruit.
[ترجمه ترگمان]به دلیل محتوای بالای their، quinces خیلی سریع تر از تقریبا هر میوه دیگر حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]به دلیل محتوای پکتین بالا آنها، کوکتها خیلی سریعتر از تقریبا هر میوه دیگری خارش می کنند

4. Ballet definitely didn't jell with the image of super-macho, cool-as-ice City slicker.
[ترجمه ترگمان]اما باله به طور قطع با تصویر of، macho، سرد و سرد ساخته نشده بود
[ترجمه گوگل]باله قطعا با تصویر فوق العاده مگا، سرد به عنوان یخ شهر سوسو زدن نیست

5. The plan began to jell.
[ترجمه ترگمان] نقشه شروع به ژله کرد
[ترجمه گوگل]این طرح شروع به خندیدن کرد

6. The machine is suited for jell, fructi - milk, fructi - succus, seasoning washer and so on filling and closing.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه برای jell، fructi - شیر، fructi - succus، واشر ادویه و به همین منظور در پر کردن و بسته شدن مناسب است
[ترجمه گوگل]این دستگاه برای جیل، فریت - شیر، فروت - ساکوس، واشر چینی و غیره برای پر کردن و بسته بندی مناسب است

7. Wait till my plans jell a bit.
[ترجمه ترگمان] صبر کن تا برنامه های من یکم ژله بخوره
[ترجمه گوگل]صبر کن تا برنامه هایم کم بشه

8. Boil the jam until it jell.
[ترجمه ترگمان] مربا رو انقدر جوش بیار که ژله بخوره
[ترجمه گوگل]مربا را بجوشانید تا جگر شود

9. Somehow, the story didn't quite jell, and he set it aside.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، داستان کاملا ژله نبود و او آن را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]به هر حال، داستان کاملا جولان نداشت و او را کنار گذاشت

10. Substitute JELL - O Vanilla Flavor Instant Pudding & Pie Filling for banana flavor.
[ترجمه ترگمان]Flavor JELL - O Vanilla Instant Pudding پر از طعم موز را پر کنید
[ترجمه گوگل]جایگزین JELL - O وانیلی عطر و طعم Pudding فوری * پر پر برای عطر و طعم موز

11. This strawberry jam is still runny: I can't get it to jell.
[ترجمه ترگمان]این مربای توت فرنگی هنوز شل است: نمی توانم آن را به ژله بخورم
[ترجمه گوگل]این مربا توت فرنگی هنوز غلیظ است: من نمی توانم آن را به ژله

12. Plenty of talent on display, but the whole does not jell.
[ترجمه ترگمان]، یه عالمه استعداد در نمایش هست ولی همه ش ژله نداره
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از استعداد در نمایش، اما کل نمی کند

13. PC Debs Rudkin, of Kent police, praised the victims for coming forward, saying it would not have been possible to convict Jell without their evidence.
[ترجمه ترگمان]PC Debs Rudkin، از پلیس کنت، از قربانیان به خاطر جلو آمدن تقدیر کرد و گفت که محکوم کردن Jell بدون مدرک جرم ممکن نیست
[ترجمه گوگل]PC Debs Rudkin، از پلیس کنت، قربانیان را برای پیش گویی ستایش کرد و گفت که بدون شواهد، ممکن است مجازات قانونی را محکوم کند

14. Achieving solidarity among the nations is a good deal like nailing Jell - O to a wall.
[ترجمه ترگمان]دستیابی به همبستگی بین ملت ها مانند میخ کردن Jell - ا به یک دیوار است
[ترجمه گوگل]دستیابی به همبستگی میان ملت ها یک معامله خوب است مانند ناخن جول - O به دیوار

I did not understand the story at all because its parts did not properly jell.

اصلاً داستان را نفهمیدم؛ چون جزئیات آن درست شکل نیافته بود.


Plans that have not jelled yet.

نقشه‌هایی که هنوز شکل نگرفته‌اند.


پیشنهاد کاربران

۱ - ( ماده ) ژله ای شدن
۲ - ( ایده، افکار، طرح ) : قطعی شدن، شکل گرفتن، مشخص شدن، خوب کار کردن ، اوزه توشماخ ( ترکی )

She revealed that her success didn't jell until she leaned to lie with sincerity


کلمات دیگر: