1. The misleading ordinariness and eerie implacability of the flesh-eaters bring the terror much closer to home.
[ترجمه ترگمان]The گمراه کننده و implacability وهم آور گوشت خوار، وحشت را به خانه نزدیک تر می کنند
[ترجمه گوگل]عادت گمراه کننده و ناتوانی گوشتخوارها موجب ترس بسیار نزدیک به خانه می شود
2. Such implacability may simply disguise shyness or arrogance.
[ترجمه ترگمان]چنین implacability ممکن است صرفا خجالت و یا تکبر را پنهان کند
[ترجمه گوگل]چنین تردیدی ممکن است به سادگی خجالت یا تحقیرآمیز باشد
3. The security market of China has shown its implacability in effective allocation of resources and advancement of socialist market economy.
[ترجمه ترگمان]بازار امنیتی چین implacability خود را در تخصیص موثر منابع و پیشرفت اقتصاد بازار سوسیالیستی نشان داده است
[ترجمه گوگل]بازار امنیتی چین نشان می دهد که عدم تعهد در تخصیص موثر منابع و پیشرفت اقتصاد بازار سوسیالیستی است
4. Acracholia is not good, and implacability will be hurt by itself.
[ترجمه ترگمان]Acracholia خوب نیست و به خودی خود آسیب خواهد دید
[ترجمه گوگل]Acracholia خوب نیست، و عدم پذیرش به خودی خود آسیب می رساند
5. Yet her race was a race with the vagaries and implacability of fate.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نژاد او با the و implacability از تقدیر نژادی بود
[ترجمه گوگل]با این حال، نژاد او با مشاجرات و ناتوانی سرنوشت بود
6. Wendigo has taught his tribe the power that lies in harnessing the ice storm, its strength and implacability.
[ترجمه ترگمان]Wendigo به قبیله خود قدرتی داده است که در مهار طوفان یخی، قدرت و implacability قرار دارد
[ترجمه گوگل]وندیگو قدرت قبیله خود را که توانایی استفاده از طوفان یخ، قدرت و عدم پذیرش آن را دارد، به قبیله اش آموزش داده است
7. After a few minutes reflection, however, she continued, "I do remember his boasting one day, at Netherfield, of the implacability of his resentments, of his having an unforgiving temper.
[ترجمه Perperook] گرچه، پس از دقایقی چند تفکر، صحبت اش را اینگونه ادامه داد: به خاطر می آورم یک روز در ندرفیلد از سرسختی کینه توزی هایش و خلق و خوی نابخشودنی اش با افتخار سخن به میان اورد"
[ترجمه ترگمان]بعد از چند دقیقه فکر کردن ادامه داد: با این وجود، یادم می اید یک روز در ندر فیلد، از عمق ناراحتی هایش، از عمق ناراحتی هایش حرف زد، از این که یک آدم سرسخت بود
[ترجمه گوگل]پس از چند دقیقه انعکاس، او ادامه داد: 'من به یاد می آورم او یک روز در Netherfield از افتخار کردن اعتراضات خود، از داشتن خلق و خوی بی رحم، به یاد می آورد