1. With characteristic impetuosity, he announced he was leaving school.
[ترجمه ترگمان]با وجود هیجان خاص، اعلام کرد که مدرسه را ترک می کند
[ترجمه گوگل]با تندروی مشخص، او اعلام کرد که مدرسه را ترک می کند
2. Impetuosity will only make things worse.
[ترجمه ترگمان] impetuosity \"فقط اوضاع رو بدتر میکنه\"
[ترجمه گوگل]ماندگاری تنها باعث بدتر شدن شرایط می شود
3. Impetuosity can be a dangerous thing in diplomacy.
[ترجمه ترگمان]impetuosity می تواند یک چیز خطرناک در دیپلماسی باشد
[ترجمه گوگل]تاکید می تواند یک امر خطرناک در دیپلماسی باشد
4. Even his good qualities of geniality and impetuosity counted against him.
[ترجمه ترگمان]حتی خلق و خوی خوش رویی و تهور آمیز او بر او سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]حتی ویژگی های خوب او از جنبش و انگیزه شمرده شده در برابر او
5. Unplanned action, recklessness, impetuosity and carelessness will only lead to defeat.
[ترجمه ترگمان]عمل unplanned، بی باکی و بی احتیاطی فقط منجر به شکست خواهد شد
[ترجمه گوگل]اقدام غیرمنتظره، بی توجهی، تندروی و بی دقتی تنها منجر به شکست خواهد شد
6. Good sense has triumphed over unreasoning impetuosity.
[ترجمه ترگمان]حس خوب بر impetuosity بی دلیل پیروز شده
[ترجمه گوگل]حس خوبی بر تظاهر غیرمنصفانه پیروز شده است
7. How Much Impetuosity, Can a Person Carry?
[ترجمه ترگمان]چگونه یک نفر می تواند این کار را انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]چقدر نیرویی می توانم داشته باشم؟
8. Blind faith and impetuosity have led them into their present difficulties.
[ترجمه ترگمان]ایمان و حرارت کورکورانه آن ها را به سختی ها کشانده است
[ترجمه گوگل]ایمان کور و تندروی آنها را به مشکلات کنونی آنها منجر شده است
9. The customers responses very impetuosity.
[ترجمه ترگمان]مشتریان به سرعت واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]مشتریان به شدت تحریک پذیر هستند
10. Business is in Intensive research, fluctuation makes concerted efforts, Keep guard against arrogance and impetuosity, that we will know how to be grateful.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار در تحقیق متمرکز است، نوسان تلاش های هماهنگ انجام می دهد، از تکبر و جسارت محافظت می کند و ما می دانیم که چگونه باید قدردان باشیم
[ترجمه گوگل]کسب و کار در تحقیقات فشرده است، نوسانات تلاش های هماهنگ، محافظت در برابر غرور و تندباده، که ما می دانیم که چگونه سپاسگزاریم
11. C's history. In this period, Mao was too overanxious for quick results and made mistakes of impetuosity while leading the construction of Socialism.
[ترجمه ترگمان]تاریخ سی در این دوران، مایو برای نتایج سریع بسیار ضعیف بود و هنگام رهبری سوسیالیسم اشتباه ات فراوانی مرتکب شد
[ترجمه گوگل]تاریخچه C در این دوره، مائو برای دستیابی سریع نتایج بیش از حد مشتاق بود و در حالی که منجر به ساختن سوسیالیسم شد، اشتباهات ناشی از تندروی را انجام داد
12. With the progress of anti-radar technology, the radar's status in modern war is enhanced and the battle in electromagnetism field is more and more impetuosity.
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت تکنولوژی ضد رادار، وضعیت رادار در جنگ مدرن افزایش می یابد و نبرد در میدان الکترومغناطیس more و impetuosity تر است
[ترجمه گوگل]با پیشرفت تکنولوژی ضد رادار، وضعیت رادار در جنگ های مدرن افزایش می یابد و نبرد در میدان الکترومغناطیس بیشتر و بیشتر تندروی است
13. In spite of his usual command over himself, Dant è s could not restrain his impetuosity.
[ترجمه ترگمان]به رغم فرمانی که بر خود گرفته بود، این دانته بیش از این نمی توانست حرارت خود را مهار کند
[ترجمه گوگل]به رغم فرمان معمول خود را بر خود، دنت نه می تواند تحمل خود را محدود نمی کند