کلمه جو
صفحه اصلی

impetuosity


معنی : تندی، حرارت، بی پروایی، تهور
معانی دیگر : خشونت، شدت، دیوسانی

انگلیسی به فارسی

بی پروایی، تهور، تندی، حرارت


تحریک پذیری، بی پروایی، حرارت، تهور، تندی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: impetuosities
(1) تعریف: the state or condition of being impetuous.
متضاد: forethought

(2) تعریف: an impetuous act or rush of feeling.

• hastiness, recklessness, lack of caution, impulsiveness

مترادف و متضاد

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

حرارت (اسم)
fire, impressment, verve, heat, zeal, ardor, warmth, impetuosity, dash, ginger

بی پروایی (اسم)
audacity, temerity, impetuosity, insouciance, incaution

تهور (اسم)
temerity, impetuosity

جملات نمونه

1. With characteristic impetuosity, he announced he was leaving school.
[ترجمه ترگمان]با وجود هیجان خاص، اعلام کرد که مدرسه را ترک می کند
[ترجمه گوگل]با تندروی مشخص، او اعلام کرد که مدرسه را ترک می کند

2. Impetuosity will only make things worse.
[ترجمه ترگمان] impetuosity \"فقط اوضاع رو بدتر میکنه\"
[ترجمه گوگل]ماندگاری تنها باعث بدتر شدن شرایط می شود

3. Impetuosity can be a dangerous thing in diplomacy.
[ترجمه ترگمان]impetuosity می تواند یک چیز خطرناک در دیپلماسی باشد
[ترجمه گوگل]تاکید می تواند یک امر خطرناک در دیپلماسی باشد

4. Even his good qualities of geniality and impetuosity counted against him.
[ترجمه ترگمان]حتی خلق و خوی خوش رویی و تهور آمیز او بر او سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]حتی ویژگی های خوب او از جنبش و انگیزه شمرده شده در برابر او

5. Unplanned action, recklessness, impetuosity and carelessness will only lead to defeat.
[ترجمه ترگمان]عمل unplanned، بی باکی و بی احتیاطی فقط منجر به شکست خواهد شد
[ترجمه گوگل]اقدام غیرمنتظره، بی توجهی، تندروی و بی دقتی تنها منجر به شکست خواهد شد

6. Good sense has triumphed over unreasoning impetuosity.
[ترجمه ترگمان]حس خوب بر impetuosity بی دلیل پیروز شده
[ترجمه گوگل]حس خوبی بر تظاهر غیرمنصفانه پیروز شده است

7. How Much Impetuosity, Can a Person Carry?
[ترجمه ترگمان]چگونه یک نفر می تواند این کار را انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]چقدر نیرویی می توانم داشته باشم؟

8. Blind faith and impetuosity have led them into their present difficulties.
[ترجمه ترگمان]ایمان و حرارت کورکورانه آن ها را به سختی ها کشانده است
[ترجمه گوگل]ایمان کور و تندروی آنها را به مشکلات کنونی آنها منجر شده است

9. The customers responses very impetuosity.
[ترجمه ترگمان]مشتریان به سرعت واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]مشتریان به شدت تحریک پذیر هستند

10. Business is in Intensive research, fluctuation makes concerted efforts, Keep guard against arrogance and impetuosity, that we will know how to be grateful.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار در تحقیق متمرکز است، نوسان تلاش های هماهنگ انجام می دهد، از تکبر و جسارت محافظت می کند و ما می دانیم که چگونه باید قدردان باشیم
[ترجمه گوگل]کسب و کار در تحقیقات فشرده است، نوسانات تلاش های هماهنگ، محافظت در برابر غرور و تندباده، که ما می دانیم که چگونه سپاسگزاریم

11. C's history. In this period, Mao was too overanxious for quick results and made mistakes of impetuosity while leading the construction of Socialism.
[ترجمه ترگمان]تاریخ سی در این دوران، مایو برای نتایج سریع بسیار ضعیف بود و هنگام رهبری سوسیالیسم اشتباه ات فراوانی مرتکب شد
[ترجمه گوگل]تاریخچه C در این دوره، مائو برای دستیابی سریع نتایج بیش از حد مشتاق بود و در حالی که منجر به ساختن سوسیالیسم شد، اشتباهات ناشی از تندروی را انجام داد

12. With the progress of anti-radar technology, the radar's status in modern war is enhanced and the battle in electromagnetism field is more and more impetuosity.
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت تکنولوژی ضد رادار، وضعیت رادار در جنگ مدرن افزایش می یابد و نبرد در میدان الکترومغناطیس more و impetuosity تر است
[ترجمه گوگل]با پیشرفت تکنولوژی ضد رادار، وضعیت رادار در جنگ های مدرن افزایش می یابد و نبرد در میدان الکترومغناطیس بیشتر و بیشتر تندروی است

13. In spite of his usual command over himself, Dant è s could not restrain his impetuosity.
[ترجمه ترگمان]به رغم فرمانی که بر خود گرفته بود، این دانته بیش از این نمی توانست حرارت خود را مهار کند
[ترجمه گوگل]به رغم فرمان معمول خود را بر خود، دنت نه می تواند تحمل خود را محدود نمی کند

پیشنهاد کاربران

شتابکاری


کلمات دیگر: