کلمه جو
صفحه اصلی

gerund


معنی : اسم مصدر، اسم فعل
معانی دیگر : (دستور زبان) اسم فعل (در انگلیس با اضافه کردن ing - به آخر مصدر به دست می آید)، اسمی که از اضافه کردن ing باخرفعل بدست میاید

انگلیسی به فارسی

(دستور زبان) اسمی که از اضافه کردن (ing) به آخرفعل بدست می‌آید، اسم مصدر، اسم فعل


خوب است، اسم مصدر، اسم فعل


انگلیسی به انگلیسی

• form of a verb which acts as a noun (grammar)
in grammar, a gerund is a noun formed from a verb and expressing an action or state. in english, gerunds end in `-ing'.

اسم ( noun )
مشتقات: gerundial (adj.)
• : تعریف: in English, a form derived from a verb by the addition of the suffix "-ing" that functions as a noun.

مترادف و متضاد

اسم مصدر (اسم)
action noun, gerund

اسم فعل (اسم)
gerund, verbal noun

جملات نمونه

1. In English, gerunds end in "-ing ".
[ترجمه katy] در زیان انگلیسی اسم مصدر به ing ختم می شود.
[ترجمه ترگمان]در زبان انگلیسی، \"-\" به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]به زبان انگلیسی، gerunds به '-ing' پایان

2. This particular passage focuses on the gerund.
[ترجمه ترگمان]این گذر خاص بر روی gerund متمرکز است
[ترجمه گوگل]این گذر خاص بر روی سلامت تمرکز دارد

3. I. We use gerund after preposition, not infinitive.
[ترجمه ترگمان]۱ ما از gerund بعد از حرف اضافه، نه infinitive استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]I ما از gerund پس از پیش فرض استفاده می کنیم، نه infinitive

4. Gerund is used partly as a noun, partly as a verb.
[ترجمه ترگمان]Gerund تا حدی به عنوان یک اسم استفاده می شود، تا حدی به عنوان یک اسم
[ترجمه گوگل]گوروند به تدریج به عنوان اسم مورد استفاده قرار می گیرد، به عنوان بخشی از فعل

5. An infinitive or gerund is just one of the verb forms and not a verb.
[ترجمه ترگمان]An یا gerund فقط یکی از اشکال فعل است نه یک verb
[ترجمه گوگل]یک سرماخوردگی یا مهربانی تنها یکی از اشکال فعل و نه یک فعل است

6. In English grammar, the gerund has exactly the same form as the present participle.
[ترجمه ترگمان]در دستور زبان انگلیسی، gerund دقیقا همان شکل را دارد
[ترجمه گوگل]در گرامر انگلیسی، gerund دقیقا مشابه شکل فعلی است

7. Sometimes, gerund or infinitive can also used to be the subject of the sentence.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، gerund یا infinitive می تواند موضوع جمله باشد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، gerund یا infinitive همچنین می تواند موضوع حکم باشد

8. GERUND and the rest of the sentence running the school fair.
[ترجمه ترگمان]gerund و بقیه جمله، مدرسه را منصفانه اداره می کنند
[ترجمه گوگل]GERUND و بقیه حکم در نمایشگاه مدرسه اجرا می شود

9. The only country where won't hear such a gerund is Britain.
[ترجمه ترگمان]تنها کشوری که چنین a را نخواهد شنید، بریتانیا است
[ترجمه گوگل]تنها کشوری است که در چنین شرایطی از انگلستان سخن نمی گوید

10. Constantine recommends using a gerund followed by a direct object (for example: "withdrawing funds" or "examining the passbook").
[ترجمه ترگمان]کنستانتین با استفاده از یک gerund به دنبال یک هدف مستقیم (برای مثال: انصراف از بودجه \"یا\" بررسی the \")توصیه می کند
[ترجمه گوگل]کنستانتین توصیه می کند با استفاده از یک شخصیت به دنبال یک شی مستقیم (به عنوان مثال: 'اخراج وجوه' یا 'بررسی دفترچه')

11. In English grammar, gerund has exactly the same form as the present participle.
[ترجمه ترگمان]در زبان انگلیسی، gerund دقیقا همان شکل را دارد
[ترجمه گوگل]در گرامر انگلیسی، gerund دقیقا مشابه شکل فعلی است

12. The gerund must be VT, with the subject as its sense object.
[ترجمه ترگمان](gerund)باید با سوژه به عنوان شی منطقی خود، ایمن باشد
[ترجمه گوگل]باید یک VT باشد، با موضوع به عنوان معنی آن

13. In the sentence 'Everyone enjoyed Tyler's singing', the word 'singing' is a gerund.
[ترجمه ترگمان]در این جمله، همه از آواز تایلر لذت می بردند و آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]در جمله 'همه از آواز تایلر لذت می برد'، کلمه 'آواز خواندن' یکی از بهترین هاست

14. He: True, in many cases you can get away with using a participle instead of a gerund.
[ترجمه ترگمان]او: درست است، در بسیاری از موارد، شما می توانید با استفاده از یک participle به جای of، فرار کنید
[ترجمه گوگل]او: درست است، در بسیاری از موارد شما می توانید با استفاده از یک زوج بخواهید به جای یک جرات

Swimming in the river is his only exercise.

شنا در رودخانه یگانه ورزش اوست.


پیشنهاد کاربران

ing verb

gerund ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: اسم ِمصدر
تعریف: اسم مشتق از فعل که معنای مصدری بدهد


کلمات دیگر: