معنی : وهم گرایی، حقه بازی، نقاشی از مناظر خیالی، نگارش یا توصیف مناظر وهمی
معانی دیگر : (به کاربردن اوهام و هرزدیسه ها در هنر) هرزدیسه گرایی، پوچ پندارگرایی، خیالبافی
illusionism
معنی : وهم گرایی، حقه بازی، نقاشی از مناظر خیالی، نگارش یا توصیف مناظر وهمی
معانی دیگر : (به کاربردن اوهام و هرزدیسه ها در هنر) هرزدیسه گرایی، پوچ پندارگرایی، خیالبافی
انگلیسی به فارسی
توهم، وهم گرایی، نقاشی از مناظر خیالی، حقه بازی، نگارش یا توصیف مناظر وهمی
وهم گرایی، نقاشی از مناظر خیالی، نگارش یا توصیف مناظر وهمی، خیالبافی، حقه بازی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: illusionistic (adj.)
مشتقات: illusionistic (adj.)
• (1) تعریف: in philosophy, the doctrine that the physical world is merely an illusion produced by the senses.
• (2) تعریف: the use of artistic techniques to deceive the eye, as to create an illusion of depth.
• belief that the physical world is a product of the imagination (philosophy); artistic technique which uses illusionary effects (art)
مترادف و متضاد
وهم گرایی (اسم)
autism, illusionism
حقه بازی (اسم)
juggle, illusionism, bosh, quackery, trickiness, cog, legerdemain, harlequin, hanky-panky, double-dealing, flim-flam, hocus-pocus
نقاشی از مناظر خیالی (اسم)
illusionism
نگارش یا توصیف مناظر وهمی (اسم)
illusionism
کلمات دیگر: