1. the usually imperturbable officer was now weeping
در آن هنگام افسری که معمولا خوددار بود،داشت اشک می ریخت.
2. His normally imperturbable secretary burst into tears.
[ترجمه ترگمان]منشی imperturbable در حالت عادی شروع به گریستن کرد
[ترجمه گوگل]دبیرکل به طور معمول بی رحم او را به اشک می ریزد
3. Thomas, of course, was cool and aloof and imperturbable.
[ترجمه ترگمان]البته توماس خونسرد و گوشه گیر و تزلزل ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]البته، توماس سرد و بی ادب و غیر قابل تحمل بود
4. She was one of those imperturbable people who never get angry or upset.
[ترجمه محمد] او یکی از آن مردم خونسردی بود که هرگز عصبانی و ناراحت نمیشد.
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن کسانی بود که هرگز خشمگین یا ناراحت نمی شدند
[ترجمه گوگل]او یکی از کسانی بود که بی رحمانه بودند و هرگز عصبانی و ناراحت نمی شدند
5. Then the rock continued on its imperturbable course and we were left to reflect on its message.
[ترجمه ترگمان]سپس سنگ به مسیر imperturbable ادامه داد و ما تنها ماندیم تا به پیامش فکر کنیم
[ترجمه گوگل]سپس سنگ ادامه داد: در مسیر ناپایدار خود را و ما را ترک کرد تا در پیام خود را منعکس
6. He remained imperturbable in spite of the hysteria and panic all around him.
[ترجمه ترگمان]او با وجود تشنج و وحشت در پیرامون خود، همچنان استوار باقی ماند
[ترجمه گوگل]او به رغم هیستری و وحشت در اطراف او، بی رحم باقی ماند
7. Hitherto imperturbable, he now showed signs of alarm.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تا این لحظه تاثر ناپذیر خود را نشان داده بود
[ترجمه گوگل]تا کنون غیر قابل تحمل، او اکنون علائم هشدار را نشان داد
8. Brief style shows imperturbable, introverted and individual quality.
[ترجمه ترگمان]سبک مختصر نشان می دهد که اضطراب، درون گرا و شخصیتی منحصر به فرد است
[ترجمه گوگل]سبک مختصر نشان می دهد که کیفیت بی نظیر، درونگرا و فردی
9. The Doctor's indignation was wholly lost on his imperturbable rival.
[ترجمه ترگمان]خشم دکتر به کلی از رقیب سرسخت او محو شده بود
[ترجمه گوگل]خشم دکتر به طور کامل در رقیب ناپاکش از بین رفت
10. Brief style shows imperturbable, introverted and individual quality. It is much suitable and comfortable for body.
[ترجمه ترگمان]سبک مختصر نشان می دهد که اضطراب، درون گرا و شخصیتی منحصر به فرد است آن برای بدن بسیار مناسب و راحت است
[ترجمه گوگل]سبک مختصر نشان می دهد که کیفیت بی نظیر، درونگرا و فردی این بسیار مناسب و راحت برای بدن است
11. He looked at his imperturbable master and could scarcely bring his mind to leave him.
[ترجمه ترگمان]به ارباب تاثر ناپذیرش نگاه کرد و به زحمت می توانست تصمیم بگیرد که او را تنها بگذارد
[ترجمه گوگل]او به استاد بی رحم خود نگاه کرد و به سختی می توانست ذهن خود را ترک کند
12. Decide you can do the Method and be imperturbable.
[ترجمه محمد] تصمیم بگیر که میتونی به روش عمل کنی و خونسرد باشی
[ترجمه ترگمان]تصمیم بگیرید که می توانید روش را انجام دهید و خونسرد باشید
[ترجمه گوگل]تصمیم بگیرید که می توانید روش را انجام دهید و غیر قابل تحمل باشید
13. His imperturbable face has been as inexpressive as his rusty clothes.
[ترجمه ترگمان]چهره تاثر ناپذیرش به همان اندازه که لباس های زنگ زده او عوض شده بود، بی حالت و بی روح شده بود
[ترجمه گوگل]چهره بی نظیر او مانند لباس های زنگ زده اش نامعلوم است