1. Determined to be tired heartless indifference.
[ترجمه ترگمان]چون مصمم بود که از بی اعتنایی بی عاطفه خسته شود
[ترجمه گوگل]تعیین بی تفاوتی خسته از خستگی خسته
2. Heartless laugh, was the best thing that I have.
[ترجمه ترگمان]خنده سنگدل، بهترین چیزی بود که داشتم
[ترجمه گوگل]خنده بدون قضا، بهترین چیزهایی بود که من داشتم
3. I would like to be a single-cell organisms, heartless creature alive.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم یک موجود زنده، زنده و بی عاطفه باشم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک موجود زنده تک سلولی باشم که موجود زنده بدون عسل است
4. The heartless witch cast a spell on the poor little girl.
[ترجمه ترگمان]جادوگر بی عاطفه یه افسون روی اون دختر بیچاره اجرا کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر بدون عصبانیت یک دختر کوچک فقیر را طلسم می کند
5. Police were quick to condemn this heartless theft.
[ترجمه ترگمان]پلیس فورا این سرقت قلب را محکوم کرد
[ترجمه گوگل]پلیس سریع این سرقت بدون عصبانیت را محکوم کرد
6. The decision does seem a little heartless.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم کمی بی عاطفه به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این تصمیم به نظر می رسد کمی بی سابقه است
7. You couldn't be so heartless as to disown him.
[ترجمه ترگمان]تو نباید انقدر بی عاطفه باشی که از او بدت بیاد
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید خیلی بی قید و شرط داشته باشید که او را رد کنید
8. What a heartless thing to say!
[ترجمه ترگمان]چه حرف بی عاطفه!
[ترجمه گوگل]چیزی که بی قید و شرط می گوید!
9. He was, she said, a heartless scoundrel who had stripped her of everything she owned.
[ترجمه ترگمان]او گفت: او مرد بی عاطفه و بی عاطفه بود که او را از هر چیزی که متعلق به خودش بود خالی کرده بود
[ترجمه گوگل]او گفت، او یک مزدور بی قید و شرجی بود که او را از همه چیزهایی که در اختیار داشت، جدا کرده بود
10. I couldn't believe they were so heartless.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم باور کنم که آن ها خیلی بی عاطفه بودند
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم باور کنم آنها خیلی بی قید و شرط بودند
11. How can you be so heartless?
[ترجمه ترگمان]چطور میتونی اینقدر بی عاطفه باشی؟
[ترجمه گوگل]چطوری میتونم اونقدر بی عاطفه باشم؟
12. Sorry if that sounded flippant or heartless - it wasn't meant to be.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این کار گستاخانه یا بی عاطفه به نظر می رسید - قصد نداشت که این طور باشد
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش اگر آن صدای فشرده یا بی عاطفه صدق کند - به معنای آن نبود
13. Todd's father was cold and heartless.
[ترجمه ترگمان]پدر تاد سرد و بی عاطفه بود
[ترجمه گوگل]پدر تاد، سرد و بی پروا بود
14. You've assigned me the role of heartless villain financier, obsessed with money, wealth, and luxury.
[ترجمه ترگمان]تو مرا به نقش سرمایه دار بی عاطفه، مالی، درگیر پول، ثروت و تجمل واگذار کرده ای
[ترجمه گوگل]شما نقش منفی مالی خائن را به عهده گرفتید، با پول، ثروت و لوکس وسواس دارید
15. It is not that I am heartless.
[ترجمه ترگمان]این طور نیست که من سنگدل هستم
[ترجمه گوگل]این نیست که من بی پروا هستم