کلمه جو
صفحه اصلی

ignore


معنی : رد کردن، تجاهل کردن، چشم پوشیدن، نادیدهپنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن
معانی دیگر : نادیده انگاشتن، کم محلی کردن به، محل نگذاشتن به، اعتنا نکردن، زیرسیبلی رد کردن

انگلیسی به فارسی

تجاهل کردن، نادیده پنداشتن، چشم پوشیدن، رد کردن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن


چشم پوشی، رد کردن، چشم پوشیدن، تجاهل کردن، نادیدهپنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ignores, ignoring, ignored
مشتقات: ignorable (adj.)
• : تعریف: to refuse to recognize or fail to take notice of; pay no attention to; disregard.
مترادف: discount, disregard, forget, neglect, overlook
متضاد: acknowledge, address, adhere, attend, consider, obey, recognize, watch
مشابه: avoid, bury, disobey, eschew, evade, forgo, pass up, shun, snub

- Some man whistled at her, but she ignored him and kept walking.
[ترجمه محمد] مردی برای آن خانم سوت زد. ولی آن خانم بی اعتنا به مرد به راه رفتن ادامه داد.
[ترجمه حنانه بیانلو] یک مرد به آن خانم سوتی زد، ولی او مرد را نادیده گرفت و به راه رفتن ادامه داد
[ترجمه Fatii•] مردی برای او ( مونث ) سوت زد ولی او ( مونث ) توجهی نکرد/ او را نادیده گرفت و به راه رفتن/قدم زدن ادامه داد.
[ترجمه ترگمان] یک نفر سوتی زد، اما او را نادیده گرفت و به راه رفتن ادامه داد
[ترجمه گوگل] بعضی از مردم در او سوت زدند، اما او را نادیده گرفت و پیاده روی کرد
- The company's top management ignored a truth that was obvious to everyone else.
[ترجمه ترگمان] مدیریت ارشد شرکت حقیقتی را نادیده گرفت که برای همه واضح بود
[ترجمه گوگل] مدیران این شرکت حقیقت را نادیده گرفتند که برای دیگران واضح بود

• disregard, overlook, refuse to recognize; reject, refuse (law)
if you ignore someone or something, you deliberately take no notice of them.
something that ignores an important aspect of a situation fails to take it into account.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] نادیده گیری دستورالعمل رایانه ای که نشان می دهد نباید عملی توسط رایانه انجام شود.
[ریاضیات] در نظر نگرفتن، چشم پوشی کردن، نادیده گرفتن

مترادف و متضاد

Antonyms: acknowledge, heed, look at, note, notice, pay attention, recognize, regard, take notice


رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تجاهل کردن (فعل)
evade, blink, connive, ignore

چشم پوشیدن (فعل)
relinquish, ignore

نادیده پنداشتن (فعل)
ignore

بی اساس دانستن (فعل)
ignore

برسمیت نشناختن (فعل)
ignore

محل نگذاشتن (فعل)
ignore

disregard on purpose


Synonyms: avoid, be oblivious to, blink, brush off, bury one’s head in sand, cold-shoulder, discount, disdain, evade, fail, forget, let it go, neglect, omit, overlook, overpass, pass over, pay no attention to, pay no mind, pooh-pooh, reject, scorn, shut eyes to, slight, take no notice, tune out, turn back on, turn blind eye, turn deaf ear


جملات نمونه

He ignored newspaper criticisms and continued with the reforms.

او انتقادات روزنامه‌ها را نادیده انگاشت و به اصلاحات ادامه داد.


never ignore the cry of help from the poor!

هرگز درخواست کمک بینوایان را نادیده نگیر!


The bride's family ignored us almost completely.

خانواده‌ی عروس خیلی به ما کم‌محلی کردند.


1. Little Alice realized that if she didn't behave, her parents would ignore her.
آلیس کوچولو متوجه شد که اگر مودب نباشد والدینش به او بی توجهی می کنند

2. The student could not answer the question because he ignored the obvious facts.
دانش آموز نتوانست به سوال پاسخ دهد زیرا حقایق واضح را نادیده گرفت

3. Older brothers and sisters often feel ignored when their parents only spend time with a new baby.
خواهر و برادرهای بزرگتر وقتی والدین وقتشان را صرف کودک تازه متولد شده می کنند احساس بی توجهی می کنند

4. ignore what he says
به گفته های او اعتنا نکن.

5. never ignore the cry of help from the poor!
هرگز درخواست کمک بینوایان را نادیده نگیر!

6. quite charitably he chose to ignore my mistakes
باکمال گذشت اشتباهات مرا نادیده گرفت.

7. it was very rude of you to ignore your uncle
محل نگذاشتن تو نسبت به عمویت کمال بی ادبی بود.

8. the whole philosophy of this bill is to ignore realities
منظور اصلی این لایحه نادیده انگاری واقعیات است.

9. There was a general disposition to ignore the problem.
[ترجمه ترگمان]یه ژنرال خلق و خوی کلی داشت که مشکل رو نادیده بگیره
[ترجمه گوگل]یک موقعیت کلی برای نادیده گرفتن مشکل وجود داشت

10. The management's decision to ignore the safety warnings demonstrated a remarkable lapse of judgment.
[ترجمه ترگمان]تصمیم مدیریتی مبنی بر نادیده گرفتن هشدارهای ایمنی، یک لغزش قابل توجه از قضاوت را نشان داد
[ترجمه گوگل]تصمیم مدیریتی برای نادیده گرفتن هشدارهای ایمنی، چشم انداز قابل توجهی از قضاوت را نشان داد

11. ignore those who try to discourage you .
[ترجمه Zeynab] کسانی را که سعی دارند شمارا دلسرد کنند نادیده بگیرید
[ترجمه ترگمان]آن هایی که سعی می کنند از شما دلسرد شوند را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن کسانی که سعی دارند از شما دلسرد شوند

12. I made a suggestion but they chose to ignore it.
[ترجمه ترگمان]من پیشنهادی کردم اما آن ها تصمیم گرفتند آن را نادیده بگیرند
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد دادم اما آنها تصمیم گرفتند آن را نادیده بگیرند

13. Often by those I ignore, only in lost just know that is the most precious.
[ترجمه ترگمان]اغلب کسانی که آن را نادیده می گیرند، تنها در گم شدن می دانند که ارزشمندترین است
[ترجمه گوگل]اغلب توسط کسانی که من را نادیده می گیرند، فقط در از دست دادن فقط می دانم که گران ترین است

14. I shall ignore that uncalled-for remark.
[ترجمه ترگمان]من این uncalled را نادیده می گیرم
[ترجمه گوگل]من باید این نکته را نادیده بگیرم

15. Don't ignore the fog warning signs .
[ترجمه Arash joker] از تابلو های هشدار مه چشم پوشی نکنید
[ترجمه ترگمان]علامت هشدار مه را نادیده نگیرید
[ترجمه گوگل]نشانه های هشدار مه را نادیده بگیرید

16. Please don't play my feelings, also do not ignore my feelings.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم احساساتم را بازی نکن، همچنین احساسات مرا نادیده نگیرید
[ترجمه گوگل]لطفا احساسات من بازی نکنید، همچنین احساسات من را نادیده نگیرید

17. I tried to ignore their barbs about my new jacket.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم خارها را در مورد ژاکت جدیدم نادیده بگیرم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم نگرانی های خود را در مورد ژاکت جدید من نادیده بگیرم

18. It would be a mistake to ignore his opinion.
[ترجمه amirreza] این یک اشتباهه که به نظر او توجه نکنی
[ترجمه ترگمان]نادیده گرفتن عقیده او اشتباه خواهد بود
[ترجمه گوگل]این اشتباه است که نظر خود را نادیده بگیرد

19. You can't ignore the fact that many criminals never go to prison.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید این حقیقت را نادیده بگیرید که بسیاری از جنایتکاران هرگز به زندان نمی روند
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید این واقعیت را نادیده بگیرید که بسیاری از جنایتکاران هرگز به زندان نمی روند

20. Ignore her?she's only trying to make you jealous.
[ترجمه ترگمان]به اون توجه نکن؟ اون فقط سعی میکنه تو حسودی کنه
[ترجمه گوگل]او را نادیده می گیرید؟ او فقط تلاش می کند تا شما را حسادت کند

Ignore what he says.

به گفته‌های او اعتنا نکن.


پیشنهاد کاربران

نادیده گرفته شدن

قهر کردن

توجه نکردن

چشم پوشی کردن، نادیده پنداشتن

غفلت کردن

غافل شدن از

dont friend whith some body

سرباز زدن، بی خیال شدن

۱ - نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن
problems that we cant afford to ignore
۲ - اعتنا نکردن ( انگار نشیدی یا ندیدی )
i asked my question but the teacher ignored me
my phone rang but i ignored it
every day:take no notice of sth/not take any notice of sth توجه نکردن
the sign says no smoking but people took no notice of it

زیر سبیلی رد کردن

هو
با سلام، نادیده گرفتن، اغماض کردن، زیر سبیلی رد کردن.
سپاس

از قلم انداختن، فروگذاردن، بی اعتنایی کردن

نادیده گرفتن ، چشم پوشیدن از
I made a suggestion but they chose to ignore it 👩‍👧‍👧👩‍👧‍👧
پیشنهادی ارائه کردم ولی آن ها تصمیم گرفتند آن را نادیده بگیرند
تجربی 94 ، انسانی 93 ، هنر 92 ، ریاضی 88

discard

نادیده گرفتن ، بی توجهی کردن

بی اعتنایی ، بی توجه کردن چیزی

No egnore what your teacher says
هرگز به گفته ی معلم خود بی اعتنایی نکنید

مخفی کردن

بیتَوَجُهیدن به چیزی/کسی
چِشمپوشیدن از چیزی.

چشمگیری از. . . .
چشمگیریدن از. . . . .
چشمگیرِش از. . . . . . . .


کلمات دیگر: