کلمه جو
صفحه اصلی

implore


معنی : التماس کردن به، عجز و لابه کردنبه، استغاثه کردن، درخواست کردن از
معانی دیگر : التماس کردن، لابه کردن، درخواهیدن، استغاثه کردن از

انگلیسی به فارسی

درخواست کردن از، عجز و لابه کردن به، التماس کردن به، استغاثه کردن از


امیدوارم، التماس کردن به، عجز و لابه کردنبه، استغاثه کردن، درخواست کردن از


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: implores, imploring, implored
• : تعریف: to beg urgently of (someone) or for (something); beseech.
مترادف: beg, beseech, entreat, plead with
مشابه: adjure, crave, cry, petition, supplicate, urge

- Desperate, he implored his sister to reason with their father.
[ترجمه ترگمان] با ناامیدی از خواهرش خواهش کرد که با پدرشان کار کند
[ترجمه گوگل] از جان گذشته، خواهرش را به خاطر پدرش دلداری داد
- I implore you to reconsider this serious decision.
[ترجمه شهره ترابی] من از شما میخواهم که این تصمیم جدی را بازنگری کنید .
[ترجمه ترگمان] من از شما درخواست می کنم که در این تصمیم جدی تجدید نظر کنید
[ترجمه گوگل] من از شما خواسته ام این تصمیم جدی را بازبینی کنم
- He implored his friend's help in the matter.
[ترجمه ترگمان] به کمک دوستش در این موضوع التماس کرد
[ترجمه گوگل] او درخواست کمکش را در مورد این موضوع انجام داد
- She implored her father's blessing.
[ترجمه ترگمان] به دعای خیر پدرش التماس کرد
[ترجمه گوگل] او از برکت پدرش درخواست کرد
- I implore this one favor of you.
[ترجمه ترگمان] من از این خواهش می کنم
[ترجمه گوگل] من این را یکی از دلایل شما می کنم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: imploringly (adv.), implorer (n.)
• : تعریف: to beg or plead urgently.
مترادف: beg, beseech, entreat
مشابه: appeal, importune, plead, supplicate, urge

- No matter how you implore, he will not listen.
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که چه جوری التماس می کنی، اون گوش نمی ده
[ترجمه گوگل] مهم نیست که چطور میخواهید، او گوش نخواهد کرد

• beg, plead, entreat
if you implore someone to do something, you beg them to do it; a literary word.

مترادف و متضاد

التماس کردن به (فعل)
conjure, implore

عجز و لابه کردن به (فعل)
implore

استغاثه کردن (فعل)
implore

درخواست کردن از (فعل)
implore

beg


Synonyms: appeal, beseech, conjure, crave, entreat, go on bended knee, importune, plead, pray, solicit, supplicate, urge


Antonyms: answer


جملات نمونه

1. Tell me it's true. I implore you.
[ترجمه ندا] بگو ببینم این موضوع حقیقت داردخواهش میکنم
[ترجمه ترگمان]به من بگو که حقیقت داره من از شما تمنا می کنم
[ترجمه گوگل]به من بگویید این درست است من از شما خواسته ام

2. We implore you to leave now.
[ترجمه شهره ترابی] مااز شمادرخواست داریم فورا محل را ترک کنید.
[ترجمه ندا] ما از شما خواهش میکنیم همین الان از این جا بروید
[ترجمه ترگمان]ما از شما تقاضا می کنیم که همین الان از اینجا برید
[ترجمه گوگل]ما از شما خواسته اید که اکنون را ترک کنید

3. Newspapers and television implore us to slit all the candy open to ensure that it contains no foreign body.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها و روزنامه ها از ما درخواست می کنند که تمام شکلات را باز کنیم تا مطمئن شویم که هیچ بدنه خارجی در آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]روزنامه ها و تلویزیون ما را فراخواند تا تمام آب نبات ها را باز کند تا اطمینان حاصل شود که هیچ بدن خارجی ندارد

4. You implore them to believe that it is an object with certain transformation properties under rotations.
[ترجمه ترگمان]شما از آن ها درخواست می کنید که بر این باورند که آن یک شی با خواص انتقالی خاص زیر چرخش های درخت است
[ترجمه گوگل]شما آنها را به این باور می رسانید که این یک شیء با خواص تغییرات خاص تحت چرخش است

5. We implore all of you to remain calm and assure that you area safe place.
[ترجمه ترگمان]ما از همه شما درخواست می کنیم که آرامش خود را حفظ کنید و مطمئن شوید که منطقه امن است
[ترجمه گوگل]ما از همه شما خواسته ایم که آرام باشیم و اطمینان یابیم که شما در محل امن قرار گرفته اید

6. Please implore someone else's help in a crisis.
[ترجمه ترگمان]لطفا از فرد دیگری در بحران درخواست کمک کنید
[ترجمه گوگل]لطفا کمک دیگران را در یک بحران بکشید

7. I implore you not to leave me here.
[ترجمه ترگمان]من از شما تمنا می کنم که مرا اینجا تنها نگذارید
[ترجمه گوگل]من از شما خواسته ام که اینجا را ترک نکنم

8. And they began to implore Him to leave their region.
[ترجمه ترگمان]و آن ها شروع به درخواست از او برای ترک منطقه کردند
[ترجمه گوگل]و آنها شروع کردند که از او بخواهند منطقه خود را ترک کنند

9. I do not implore God to give me again any, because I already had you!
[ترجمه ترگمان]من از خدا خواهش نمی کنم که باز هم به من پول بدهد، چون قبلا هم تو را داشتم!
[ترجمه گوگل]من خدا را نمی خواهم دوباره به من بدهم، زیرا قبلا تو را داشته ام!

10. And he began to implore Him earnestly not to send them out of the country.
[ترجمه ترگمان]و از او خواهش کرد که از او خواهش کند که آن ها را از کشور خارج نکند
[ترجمه گوگل]و او شروع به تسلیم کرد که او را جدی نمی گیرد تا آنها را از کشور بیرون ببرد

11. Implore right ovary cyst to keep the effective medicine treating?
[ترجمه ترگمان]تخمدان سمت راست برای نگهداری داروها موثر کیست؟
[ترجمه گوگل]کیست تخمدان راست را حفظ کنید تا درمان موثر دارو ادامه یابد؟

12. Officers and tradesman are there to implore the gods to bless the voyage of Hamilcar.
[ترجمه ترگمان]افسران و پیشه ور در آنجا هستند تا خدایان را از سفر هامیلکار یاری کنند
[ترجمه گوگل]افسران و معترضان وجود دارد که از خدایان دعوت کنند تا سفر همیلار را جشن بگیرند

13. I implore you to go now.
[ترجمه ترگمان]من از شما تمنا می کنم که همین حالا بروید
[ترجمه گوگل]من از شما خواسته ام که اکنون بروم

14. Mercede's come to implore the protection of Mr. de Villefort.
[ترجمه ترگمان]آمده ام از شما خواهش کنم که از آقای وی لفور حمایت کنید
[ترجمه گوگل]Mercede به حمایت از آقای de Villefort می پیوندد

She implored them not to execute her son.

او به آنها التماس کرد که پسرش را اعدام نکنند.


پیشنهاد کاربران

خواهش کردن، خواستن، خواستار شدن

تمنا کردن

طلب کردن، اصرار کردن، اذعان داشتن، گواهی دادن

{ :if it is to be used in service of the creation and development of the egalitarian politics that his work implore
اگر قرار باشد به گواهِ حرفه اش در خدمت خلق و توسعۀ سیاستِ تساوی طلب مورد استفاده قرار گیرد }

خواهش کردن , التماس کردن

– She implored him to stay
– He implored the tribunal to have mercy
– No matter how you implore, he will not listen
– She implored her parents not to send her away to school


کلمات دیگر: