کلمه جو
صفحه اصلی

gifted


معنی : خوش طبع، خوش ذوق، پیشکشی، خوش قریحه
معانی دیگر : با استعداد، پر استعداد، با ذوق، با هوش، تیز هوش، دارای بخشش یانعمت خداداده، موید

انگلیسی به فارسی

بااستعداد،دارای بخشش یا نعمت خدا داده ،موید


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: giftedly (adv.), giftedness (n.)
• : تعریف: endowed with a special quality, talent, or ability.
متضاد: inept, untalented
مشابه: able, talented

- We could see that he was a gifted singer.even as a child.
[ترجمه ترگمان] می توانستیم ببینیم که او به اندازه یک بچه با استعداد است
[ترجمه گوگل] ما می توانیم ببینیم که او یک خواننده با استعداد به عنوان یک کودک است
- With the right training, it became clear that Seabiscuit was a gifted racehorse.
[ترجمه ترگمان] با آموزش درست، مشخص شد که Seabiscuit یک اسب مسابقه با استعداد است
[ترجمه گوگل] با آموزش درست، معلوم شد که Seabiscuit یک اسب اسباب بازی محسوب می شود

• talented, skilled, having great natural ability
a gifted person has a natural ability for a particular activity.
a gifted child is very intelligent or talented.

مترادف و متضاد

Synonyms: able, accomplished, adroit, brilliant, capable, class act, clever, expert, got it, have on the ball, have smarts, have the goods, hot, hotshot, ingenious, mad, masterly, phenomenal, shining at, skilled, smart


Antonyms: dull, incapable, inept, unintelligent, untalented


خوش طبع (صفت)
talented, debonair, gaysome, sanguine, canty, chirpy, gifted

خوش ذوق (صفت)
talented, gifted, tasteful

پیشکشی (صفت)
gifted, presented

خوش قریحه (صفت)
talented, gifted

talented, intelligent


جملات نمونه

a gifted poet

شاعر خوش‌قریحه


a gifted child

بچه‌ی با‌هوش و پراستعداد


1. a gifted child
بچه ی با هوش و پر استعداد

2. a gifted poet
شاعر خوش قریحه

3. she gifted her lands to the church
او زمین های خود را به کلیسا بخشید.

4. ferdowsi was a gifted poet
فردوسی شاعر پر استعدادی بود.

5. julie is artistically gifted
جولی از نظر هنری مستعد است.

6. it was agreed to bus students from all neighborhoods to the school for the gifted
قرار شد دانش آموزان را از محلات مختلف شهر با اتوبوس به مدرسه ی تیزهوشان ببرند.

7. She was a gifted teacher who never talked down to her students.
[ترجمه ترگمان]او یک معلم با استعداد بود که هرگز با دانش آموزان او صحبت نمی کرد
[ترجمه گوگل]او معلم با استعدادی بود که هرگز به دانش آموزانش نگفت

8. She was an extremely gifted poet.
[ترجمه ترگمان] اون یه شاعر فوق العاده با استعداد بود
[ترجمه گوگل]او شاعر بسیار باشکوه بود

9. Mary is a gifted but erratic player .
[ترجمه ترگمان]مری یک بازیکن با استعداد اما غیر منطقی است
[ترجمه گوگل]مریم یک بازیکن با استعداد اما نادرست است

10. I don't know why such new gifted people have sprung up in my life.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چرا این افراد با استعداد تازه در زندگی من رشد کرده اند
[ترجمه گوگل]من نمی دانم چرا چنین افراد جدیدی در زندگی ام به سر می برند

11. He was gifted with a charming smile.
[ترجمه ترگمان]لبخندی ملیح بر لب داشت
[ترجمه گوگل]او با یک لبخند جذاب تسلیم شد

12. Ellington's band was a launching pad for many gifted jazz musicians.
[ترجمه ترگمان]گروه Ellington یک سکوی پرتاب برای بسیاری از نوازندگان موسیقی جاز بود
[ترجمه گوگل]گروه Ellington یک پلیر راه اندازی برای بسیاری از نوازندگان موسیقی جاز بود

13. Gifted with a superb voice, she became the Opera's leading soprano.
[ترجمه ترگمان]او با صدای بسیار عالی از نظر برخوردار شد و صدای بلند s اپرا به گوش رسید
[ترجمه گوگل]با یک صدای فوق العاده با صدای فوق العاده او تبدیل به سلفی پیشرو اپرا شد

14. A gifted teacher can really bring literature to life for his or her students.
[ترجمه ترگمان]یک معلم با استعداد می تواند ادبیات را برای دانش آموزان خود به زندگی بیاورد
[ترجمه گوگل]معلم با استعداد واقعا می تواند برای دانش آموزان خود ادبیات را به ارمغان بیاورد

15. She counts among the most gifted of the current generation of composers.
[ترجمه ترگمان]او در زمره the نسل آهنگسازان قرار دارد
[ترجمه گوگل]او در میان رایج ترین نسل فعلی آهنگسازان شمرده می شود

16. She was a distinguished scientist and a gifted painter into the bargain.
[ترجمه ترگمان]او یک دانشمند برجسته و یک نقاش با استعداد بود
[ترجمه گوگل]او یک دانشمند برجسته و یک نقاش باارزش در معامله بود

17. There is no reason why a gifted aircraft designer should also be a capable pilot. In the same way, a brilliant pilot can be a menace behind the wheel of a car.
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی وجود ندارد که یک طراح هواپیمای با استعداد نیز باید یک خلبان توانا باشد به همین شکل، یک خلبان باهوش می تواند یک تهدید پشت فرمان اتومبیل باشد
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی وجود ندارد که یک طراح هواپیمایی باهوش نیز باید یک خلبان باتجربه باشد به همین ترتیب خلبان درخشان می تواند یک تهدید در پشت یک ماشین باشد

پیشنهاد کاربران

Talented

Some one pro in some things

با استعداد=skilful
Having a natural ability to do one or more things extremely well


کلمات دیگر: