کلمه جو
صفحه اصلی

headmistress


معنی : مدیره، خانم مدیر مدرسه، خانم رئیس
معانی دیگر : (به ویژه در مدارس ملی دخترانه) رئیس مدرسه، مدیر مدرسه، رئیسه، خانم مدیر، مدیره، ریسه، خانم مدیر مدرسه، خانم رئیس

انگلیسی به فارسی

سرپرست، خانم مدیر مدرسه، مدیره، خانم رئيس


مدیره ،رئیسه ،خانم مدیر،خانم رئیس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: headmistressship (n.)
• : تعریف: a woman who is principal of an elementary or secondary school, esp. a private school for girls.

• female principal of a school
a headmistress is a woman who is the head teacher of a school.

مترادف و متضاد

مدیره (اسم)
directrix, directress, dame, matron, governess, headmistress

خانم مدیر مدرسه (اسم)
headmistress

خانم رئیس (اسم)
headmistress, schoolmistress

جملات نمونه

1. The headmistress informed us that the school would be closed for three days next week.
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر به ما اطلاع داد که هفته آینده مدرسه به مدت سه روز تعطیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]سرپرست به ما اطلاع داد که مدرسه در هفته آینده سه روز تعطیل خواهد شد

2. The headmistress informed us that the school would be closed for one day next week.
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر به ما اطلاع داد که مدرسه برای یک روز هفته آینده بسته خواهد شد
[ترجمه گوگل]سرپرست ما را به ما اطلاع داد که مدرسه یک هفته آینده بسته شود

3. Our headmistress was a real old battleaxe.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه ما یک battleaxe قدیمی بود
[ترجمه گوگل]سرپرست ما یک نبرد واقعی بود

4. She is the deputy headmistress of the school.
[ترجمه ترگمان]او معاون مدیر مدرسه است
[ترجمه گوگل]او معاون سرپرست مدرسه است

5. The headmistress opined that the trip would make a nice change.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه معتقد بود که این سفر تغییر خوبی خواهد داد
[ترجمه گوگل]سرپرست گفت که سفر تغییر خوبی خواهد داشت

6. The school's headmistress is unashamedly traditional and refuses to allow the girls to wear trousers.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه s سنتی است و از دادن اجازه به دختران برای پوشیدن شلوار امتناع می کند
[ترجمه گوگل]سرپرست مدرسه بی تردید سنتی است و حاضر به اجازه دادن دختران به شلوار نیست

7. The headmistress agreed to recommend the teachers' proposals to the school governors.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه موافقت کرده است که پیشنهادها استادان را به فرمانداران مدارس توصیه کند
[ترجمه گوگل]سرپرست موافقت کرد که پیشنهادات معلمان را به مدرسین مدرسه توصیه کند

8. The headmistress looked at the envelope in her hand with interested disappointment.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه با نگرانی به پاکت نامه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]سرپرست خانم با ناامیدی علاقه مند به پاکت در دستش نگاه کرد

9. Yet the headmistress believes it's a poor way to judge quality.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، مدیر مدرسه بر این باور است که این یک روش ضعیف برای قضاوت درباره کیفیت است
[ترجمه گوگل]با این حال، سرپرست معتقد است که این روش ضعیف برای قضاوت در مورد کیفیت است

10. But headmistress Helen Williams won't be reaching for the champagne glasses or festive bunting.
[ترجمه ترگمان]اما هلن ویلیامز، مدیر مدرسه، برای جام شام پانی و یا bunting جشن نخواهد رفت
[ترجمه گوگل]اما سرپرست هلن ویلیامز برای عینک های شامپاین و یا شبیه سازی جشن نمی رود

11. The headmistress was summoned to account for her actions, following a formal complaint by Mr Bradwell of the Victoria Inn.
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر مدرسه به دنبال شکایت رسمی آقای Bradwell از مسافرخانه ویکتوریا به خاطر کارهایش احضار شد
[ترجمه گوگل]مدیر مدرسه به دنبال اقدامات او، به دنبال شکایت رسمی آقای برادول از ویکتوریا اینجانب احضار شد

12. She herself hardly knew the headmistress, but Margarett, in time, came to know her very well.
[ترجمه ترگمان]به زحمت خانم مدیر مدرسه را می شناخت، اما در آن زمان به ندرت او را می شناخت
[ترجمه گوگل]او خود را به سختی می دانست سرپرست، اما مارگارت، در زمان، او را به خوبی می دانستند

13. The headmistress opined that the outing would make a nice change for Flora.
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه اظهار عقیده کرد که این گردش یک تغییر خوب برای فلورا است
[ترجمه گوگل]مدیر عامل اظهار داشت که خروج می تواند تغییر خوبی برای فلور

14. The letter from the headmistress and governors of the primary school shocked Scarlet.
[ترجمه ترگمان]نامه ای که از مدیر مدرسه و مدیر مدرسه ابتدایی به اسکارلت رسیده بود، اسکارلت را شوکه کرد
[ترجمه گوگل]نامه سرپرست و فرماندار مدارس ابتدایی شوالیه اسکارلت را تکان داد


کلمات دیگر: